کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شکارة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شکارة
لغتنامه دهخدا
شکارة. [ ش َ رَ ] (ع اِ) آنچه یک باغبان در قطعه ٔ کوچکی از زمین مالک برای منظور خاصی میکارد. || کرمهای ابریشمی که یک نانوا پرورش میدهد و برگهای توت آنرا کسانی که برای آنها نانوا نان می پزد می آورند. (از دزی ج 1 ص 777).
-
شکارة
لغتنامه دهخدا
شکارة. [ ش ِ رَ ] (ع اِ) کیف یا خورجین بزرگ برای ریختن دانه های غلات یا آرد. ج ، شکائر. (از دزی ج 1 ص 777) : فأخذ صاحبه نعلاً له من شکارة کانت معه فضرب به الارض . (ابن بطوطه ). فرأیت نفراً من کبار الاجناد و بین ایدیهم خدیم لهم بیده شکارة مملوة بشی ...
-
واژههای مشابه
-
شکاره
لغتنامه دهخدا
شکاره . [ ش ِ رِ ] (اِخ ) دهی از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز. آب از رودخانه ٔ کارون . محصول عمده غلات و صیفی و اقسام سبزی . راه اتومبیل رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).