کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شَّيَاطِينُ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
شیاطین
لغتنامه دهخدا
شیاطین . [ ش َ ] (ع اِ) ج ِ شیطان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). ابوشفقل ، ابولیلی ، ابوشفشاف ، ابناعیان از کنیه های اوست . (ترجمان جرجانی ) (دهار) (یادداشت مؤلف ). شیطانها. دیوها و جنها. (ناظم الاطباء). رجوع به شیطان شود : تا بدانگ...
-
حجر شیاطین
لغتنامه دهخدا
حجر شیاطین .[ ح َ ج َ رِ ش َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حمداﷲ مستوفی در نزهة القلوب گوید: سنگ ابلیس است برنگ و وزن مانند یاقوت اما شفاف نیست . چون بسایند همچون زرنیخ زردی دهد و اگر مکرر کنند سرخ شود مانند شنگرف . جزئی از آن سنگ بر چهار جز و نقره نهند...
-
سرخیل شیاطین
لغتنامه دهخدا
سرخیل شیاطین . [ س َ خ َ ل ِ ش َ ] (اِخ ) ابلیس علیه اللعنة است . (آنندراج ) (از شرفنامه ) : سرخیل شیاطین شد پی کور ز پیکانت باد از پی کار دین پیکار تو عالم را.خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 484).
-
جستوجو در متن
-
شویطین
لغتنامه دهخدا
شویطین . [ ش ُ وَ ] (ع اِ مصغر) مصغر شیاطین . (یادداشت مؤلف ). رجوع به شیطان و شیاطین شود.
-
ازب
لغتنامه دهخدا
ازب . [ اَ زَب ب ] (اِخ ) نام شیطانی از شیاطین .
-
اندربیگ
لغتنامه دهخدا
اندربیگ . [ اَ دَ ب ِ ] ( ) در میان بزرگان و در میان شیاطین . (ناظم الاطباء)؟!
-
هیاه
لغتنامه دهخدا
هیاه . [ هََ ] (ع اِ) از نامهای شیاطین و ازاعلام دیوان است . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
دیبان
لغتنامه دهخدا
دیبان . (معرب ، اِ) معرب از فارسی دیوان ، شیاطین . (از المعرب جوالیقی ص 154).
-
خلق آتشین
لغتنامه دهخدا
خلق آتشین . [ خ َ ق ِ ت َ / ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از شیاطین و جنیان است . (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
عدیلة
لغتنامه دهخدا
عدیلة. [ ع َ ل َ ] (ع اِ) همزاد. دیوی که با انسان زائیده میشود و با او هست . || دعائی است در کتب ادعیه . آن را بر سر مریض هنگام مرگ خوانند که پریان و دیوان و شیاطین از وی دور شوند.
-
قلاط
لغتنامه دهخدا
قلاط. [ ق ُ ] (ع اِ) فرزندان جن و اولاد شیطان . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). نام فرزندی از فرزندان جن و شیاطین . (اقرب الموارد). || (ص ) کوتاه ترین از مردم و گربه و سگ . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
-
برفخج
لغتنامه دهخدا
برفخج . [ ب َف َ ] (اِ) گرانی باشد که از خواب بر مردم افتد و آنرا بتازی کابوس و عبدالجنة خوانند و بعضی آنرا از شیاطین میدانند و به این معنی بجای حرف اول یای حطی هم بنظر آمده است . (آنندراج ). کابوس . (ناظم الاطباء).
-
تفیحة
لغتنامه دهخدا
تفیحة. [ ت ُ ح َ ] (ع اِ) دزی در ذیل قوامیس عرب آرد: طلسم ، یا دعای دفع اجنه و شیاطین و دیون و رجوع به همان کتاب ج 1 ص 148 شود.
-
نزغات
لغتنامه دهخدا
نزغات . [ ن َ زَ ] (ع اِ) تباهی ها. (یادداشت مؤلف ). || وساوس . (یادداشت مؤلف ). ج ِ نزغة. (اقرب الموارد). رجوع به نزغة و نزغ شود : به نزغات شیاطین موارد آن محبت منغص گشت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 238). در سابقه نزغات شیاطین در افساد معاقد وداد و هد...