کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شَّفَاعَةَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
شفاعة
لغتنامه دهخدا
شفاعة. [ ش َ ع َ ] (ع اِمص ) خواهش گری . قوله تعالی : و لاتنفعها شفاعة (قرآن 123/2)؛ ای ما لها شافع فتنفعها شفاعته . (از ناظم الاطباء). درخواست آمرزش گناه از کسی که جنایت و ستم درباره ٔ او انجام شده است . (از تعریفات جرجانی ) (از اقرب الموارد). پرسش ...
-
شفاعة
لغتنامه دهخدا
شفاعة. [ ش َ ع َ ] (ع مص ) خواهش کردن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (مصادراللغه زوزنی ) (ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ص 62). || طالب کاری شدن بوسیله : شفع فی الامر. (ناظم الاطباء). || درخواست کمک کردن . || کوشش کردن : شفع لفلان فی المطلب . || آشکار...
-
شفاعة
لغتنامه دهخدا
شفاعة. [ ش ِ ع َ ] (ع مص ) مشافعة. (ناظم الاطباء). رجوع به مشافعة شود.
-
واژههای همآوا
-
شفاعت
لغتنامه دهخدا
شفاعت . [ ش َ ع َ ] (از ع ، اِمص ) خواهش گری و پایمردی . (از ناظم الاطباء) (صراح اللغة). خواستاری . ذرع . خواهشگری .خواهشگری کردن . پایمردی . (یادداشت مؤلف ). خواهش . (مهذب الاسماء) (السامی فی الاسامی ). || توسطو میانجیگری و پادرمیانی . || درخواست و...
-
شفاعة
لغتنامه دهخدا
شفاعة. [ ش َ ع َ ] (ع اِمص ) خواهش گری . قوله تعالی : و لاتنفعها شفاعة (قرآن 123/2)؛ ای ما لها شافع فتنفعها شفاعته . (از ناظم الاطباء). درخواست آمرزش گناه از کسی که جنایت و ستم درباره ٔ او انجام شده است . (از تعریفات جرجانی ) (از اقرب الموارد). پرسش ...
-
شفاعة
لغتنامه دهخدا
شفاعة. [ ش َ ع َ ] (ع مص ) خواهش کردن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (مصادراللغه زوزنی ) (ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ص 62). || طالب کاری شدن بوسیله : شفع فی الامر. (ناظم الاطباء). || درخواست کمک کردن . || کوشش کردن : شفع لفلان فی المطلب . || آشکار...
-
شفاعة
لغتنامه دهخدا
شفاعة. [ ش ِ ع َ ] (ع مص ) مشافعة. (ناظم الاطباء). رجوع به مشافعة شود.
-
جستوجو در متن
-
تشفیع
لغتنامه دهخدا
تشفیع. [ ت َ ] (ع ص ) شفاعت کسی بدادن . (زوزنی ). شفاعت دادن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یقال :شفع شفاعة فشفعته ؛ ای طلب المعاونة فقبلت شفاعته ای طلبه ُ و اعطیته الشفاعة. (اقرب الموارد). || شفع یا جفت چیزی گردا...
-
شفع
لغتنامه دهخدا
شفع. [ ش َ ] (ع مص ) جفت کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (المصادر زوزنی ). جفت کردن ، یعنی افزودن یک واحد به یک . (از اقرب الموارد). || جفت کردن رکعت را. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || جفت شدن برای کسی اشباح...
-
کفل
لغتنامه دهخدا
کفل . [ ک ِ ] (ع اِ) بهره . (منتهی الارب ) (شرح قاموس ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (ترجمان القرآن ) (غیاث ). نصیب . (دهار) (شرح قاموس ). حصه ٔ چیزی . (غیاث ). حظ و نصیب . (از اقرب الموارد) : من یشفع شفاعة سیئة یکن له کفل منها. (قرآن 85/4). و هر که شفا...
-
ابونصر
لغتنامه دهخدا
ابونصر. [ اَ ن َ ] (اِخ ) المصاب . یکی از عقلاء مجانین بمدینة. صاحب صفةالصفوة آرد که محمدبن اسماعیل بن ابی فدیک گوید: نزد ما شوریده ای بود به نام ابونصر از قبیله ٔ جهینه و او تا با وی سخن نگفتندی در سخن نیامدی و با اهل صفه در آخر مسجد رسول صلی اﷲ علی...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی بن احمدبن یوسف بن حسین بن یوسف بن موسی الحصکفی الحلبی العباسی الشافعی ، مشهور به ابن منلا. شرح اخبار وی در چند تاریخ منظور افتاده است و از ارباب سیَر و مصنفین معجمات هرکه ترجمت او در تألیف خویش درج کرده در صفتش...