کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شِپ شِپ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
شپ
لغتنامه دهخدا
شپ . [ ش َ ] (ص ، ق ) جهنده و خیزکننده . (از برهان قاطع) (ناظم الاطباء). جهنده و خیزکننده و آن را شسب و گشسب نیز گویند. (از انجمن آرا). || زود، که عربان عجل گویند. (برهان قاطع). زود و شتاب . (ناظم الاطباء).
-
شپ شپ
لغتنامه دهخدا
شپ شپ . [ ش َ ش َ ] (اِ صوت مرکب ) شپشاپ . شباشاپ . آواز تیر انداختن پی درپی را گویند. (از برهان ). آواز پی هم انداختن تیر است . (فرهنگ نظام ). آواز پیاپی خوردن پیکان تیرهاست به جایی . (از ناظم الاطباء) : ز بس شپ شپ تیر و جر کمان زمین گشت لرزان تر از...
-
گپ شپ
لغتنامه دهخدا
گپ شپ . [ گ َ ش َ ] (اِ)سخن بیهوده و بی معنی و سخن لاطایل . (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
شپ شپ
لغتنامه دهخدا
شپ شپ . [ ش َ ش َ ] (اِ صوت مرکب ) شپشاپ . شباشاپ . آواز تیر انداختن پی درپی را گویند. (از برهان ). آواز پی هم انداختن تیر است . (فرهنگ نظام ). آواز پیاپی خوردن پیکان تیرهاست به جایی . (از ناظم الاطباء) : ز بس شپ شپ تیر و جر کمان زمین گشت لرزان تر از...