کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شَفتالو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
شفتالو
لغتنامه دهخدا
شفتالو. [ ش َ ] (اِ مرکب ) یک قسم میوه ٔخوشبوی و آبدار و گوارا که هلو نیز گویند. (ناظم الاطباء). خوخ . (دهار). شفترنگ . (لغت فرس اسدی ). فرسق . فرسک . خوخه . (منتهی الارب ). دراقن . هلو. تفاح فارسی . در تبریز و آذربایجان امروز به نوعی هلوهای ریز و پی...
-
واژههای همآوا
-
شفتالو
لغتنامه دهخدا
شفتالو. [ ش َ ] (اِ مرکب ) یک قسم میوه ٔخوشبوی و آبدار و گوارا که هلو نیز گویند. (ناظم الاطباء). خوخ . (دهار). شفترنگ . (لغت فرس اسدی ). فرسق . فرسک . خوخه . (منتهی الارب ). دراقن . هلو. تفاح فارسی . در تبریز و آذربایجان امروز به نوعی هلوهای ریز و پی...
-
جستوجو در متن
-
شفتالوج
لغتنامه دهخدا
شفتالوج . [ ش َ ] (اِ مرکب ) شفتالو. (ناظم الاطباء). ظاهراً معرب شفتالو. رجوع به شفتالو شود.
-
غولو
لغتنامه دهخدا
غولو. (اِ) شفتالو. (ناظم الاطباء).
-
شفترنگ
لغتنامه دهخدا
شفترنگ . [ ش َ رَ ] (اِ مرکب ) میوه ٔ سرخ و سپید و زردی مایل مابین شفتالو و زردآلو. (ناظم الاطباء). چیزی است مانند شفتالو بیشتر سرخ و سفید. (از فرهنگ اوبهی ) (لغت فرس اسدی ). نوعی از شفتالو. شلیل . (آنندراج ) (انجمن آرا). تالانک . رنگینان . زلیق . شل...
-
شلیر
لغتنامه دهخدا
شلیر. [ ش َ ] (اِ) شلیل و نوعی از شفتالو. (ناظم الاطباء). بمعنی شلیل است . (فرهنگ جهانگیری ). شبه شفتالو بعضی تمام سرخ و بعضی سفید و زرد. (فرهنگ اوبهی ). شفترنگ که شبیه شفتالو است . (از برهان ). فرسک . رنگینان .زلیق . تالانک . (یادداشت مؤلف ). رجوع ...
-
خوخ
لغتنامه دهخدا
خوخ . [ خ َ ] (ع اِ) شفتالو. ج ِ خوخة. رجوع به خوخة شود.
-
فرسک
لغتنامه دهخدا
فرسک . [ ف ِ س ِ ] (اِ) شفتالو یا نوعی از آن ، تنک پوست یا سرخ رنگ . یا شفتالویی که از هسته ٔ خودشکافته گردد. (از منتهی الارب ). شفتالو را گویند و آن میوه ای است معروف . (برهان ). شفتالوی بی پرز. شلیل . تالانه . زلیق . شفترنگ . چلازه . (یادداشت به خط...
-
مالانک
لغتنامه دهخدا
مالانک . [ ن َ ] (اِ) شفترنگ را گویند و آن میوه ای است شبیه شفتالو. (برهان ). به معنی شفتلنگ است که شفتالو باشد. (انجمن آرا) (آنندراج ). شفتالوی سرخ که شفترنگ نیز گویند. (ناظم الاطباء). و رجوع به تالانک و شفترنگ شود.
-
شکیر
لغتنامه دهخدا
شکیر. [ ش َ ] (اِ) شفترنگ است و آن میوه ای باشد شبیه شفتالو. (آنندراج ) (برهان ). رجوع به شلیل و شفترنگ شود.
-
خلوگرده
لغتنامه دهخدا
خلوگرده . [ خ ُ گ ُ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) نوعی از آلوی بزرگ باشد و بعضی گویند میوه ای است شبیه شفتالو. (برهان قاطع) (از ناظم الاطباء).
-
دراقن
لغتنامه دهخدا
دراقن . [ دُ ق ِ / دُرْ را ق ِ ] (ع اِ) زردآلو و شفتالو و آن لغتی است شامی . (از منتهی الارب ). خوخ . (ذیل اقرب الموارد از تاج ). شفتالو. هلو. خوخ . و اینکه صاحب قاموس گوید: الدراقن کعلابط و یشدد، المشمش و الخوخ شامیة، خلطی است چه مشمش زردآلو و دراقن...
-
تالانک
لغتنامه دهخدا
تالانک . [ ن َ ] (اِ) میوه ای است شبیه به شفتالو . (برهان ). نوعی از شفتالو است . (آنندراج ) (انجمن آرا). تالانه . (آنندراج ) (انجمن آرا) (فرهنگ نظام ). فرسک . (فرهنگ نظام ). شفترنگ . رنگینان . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). زردآلو. (ناظم الاطباء). ش...