کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شویی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شویی
لغتنامه دهخدا
شویی . [ ش َ ] (ص نسبی ) منسوب است به شویة که انتساب اجدادی است . (از انساب سمعانی ).
-
واژههای مشابه
-
کناره شویی
لغتنامه دهخدا
کناره شویی . [ ک َ / ک ِ رَ / رِ ] (حامص مرکب ) پاک و منزه کردن اطراف : چون بحر کنم کناره شویی اما نه ز روی تلخ رویی .نظامی .
-
گناه شویی
لغتنامه دهخدا
گناه شویی . [ گ ُ ] (حامص مرکب ) از بین بردن گناه . پاک کردن گناه : چون بحر کنم گناه شویی اما نه ز روی تلخ گویی .نظامی .
-
کهنه شویی
لغتنامه دهخدا
کهنه شویی . [ ک ُ ن َ / ن ِ ] (حامص مرکب )عمل شستن کهنه ٔ اطفال . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). حالت و چگونگی کهنه شوی . رجوع به کهنه شوی شود.
-
دست شویی
لغتنامه دهخدا
دست شویی . [ دَ ] (حامص مرکب ) دست شوئی . عمل شستن دست : کنم دست شویی بپاک از پلیدبه بکر این چنین دست باید کشید. نظامی .|| (اِ مرکب ) منبعی فلزی آب را که بر پایه ای تعبیه و نصب باشد و آب از مجرای متصل به شیر از آن برآید و در حوضچه مانندی که بر پایه ا...
-
ریگ شویی
لغتنامه دهخدا
ریگ شویی . (حامص مرکب ) خاک شویی . خاک شوری . خاک بیزی . شستن ریگ زرگری . (آنندراج ). شستن ریگ تا خرده ٔ زر و نقره از آن حاصل کنند. (از غیاث اللغات ).
-
سنگ شویی
لغتنامه دهخدا
سنگ شویی . [ س َ ] (حامص مرکب ) ریگ شویی برنج و شستشوی آن قبل از طبخ و اخراج ریگ از آن . (ناظم الاطباء). رجوع به ماده ٔ قبل شود.
-
قالی شویی
لغتنامه دهخدا
قالی شویی . (حامص مرکب ) عمل و شغل قالی شوی .
-
لباس شویی
لغتنامه دهخدا
لباس شویی . [ ل ِ ] (حامص مرکب ) شستن جامه . || (اِمرکب ) کارگاه جامه شویی . جامه شوی خانه . رختشوی خانه .
-
بی شویی
لغتنامه دهخدا
بی شویی . (حامص مرکب ) حالت و چگونگی بیشوی . بی شوهری .
-
چشم شویی
لغتنامه دهخدا
چشم شویی . [ چ َ / چ ِ ] (حامص مرکب ) شست وشوی دادن چشم با آب یا داروی مایع. شستن چشم . رجوع به چشم شوی شود. || (اِ مرکب ) در تداول عوام ، ظرف چشم شویی را هم گویند. رج-وع به چشم شوی شود.
-
جستوجو در متن
-
دست شوئی
لغتنامه دهخدا
دست شوئی . [ دَ ] (اِ مرکب ) دست شویی . رجوع به دست شویی شود.
-
غسالی
لغتنامه دهخدا
غسالی . [ غ َس ْ سا ] (حامص ) کار غسال . مرده شویی .