کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شویة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شویة
لغتنامه دهخدا
شویة. [ ش َ وی ی َ ] (ع اِ) بقیه ٔ قوم هلاک شده . ج ، شوایا. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || (ص ) گوشت بریانی شده . (از اقرب الموارد). شَوی ّ. رجوع به شَوی ّ شود.
-
شویة
لغتنامه دهخدا
شویة. [ش َ وی ی َ ] (ع ص ) تأنیث شَوی ّ. رجوع به شوی شود.
-
واژههای مشابه
-
شویه
لغتنامه دهخدا
شویه . [ ی َ / ی ِ ] (نف مرخم ) مخفف شوینده . غسول . (یادداشت مؤلف ). || (اِمص ) شوی . شستن . رجوع به شستن شود.- پاشویه ؛ شستن پای بیمار تبداربا آب برای کاستن از حرارت بدن . (یادداشت مؤلف ). شستشوی پاها. (ناظم الاطباء).- || هر چیز که بدان پایها را ...
-
دست شویه
لغتنامه دهخدا
دست شویه . [ دَ ی َ / ی ِ ] (اِمص مرکب ) دستشویی . شستن دست . در اصطلاح طب ، گذاشتن دستها را در آبی که پاره ای داروها در آن ریخته باشند، مانند پاشویه . (ناظم الاطباء). || (اِ مرکب ) دست شوی . غسول . ابوایاس . (یادداشت مرحوم دهخدا). || در قراءشمیران خ...
-
دندان شویه
لغتنامه دهخدا
دندان شویه . [ دَ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) دندان شوی . دندان سای . دندان زدای . مسواک . (یادداشت مؤلف ). رجوع به مسواک و دندان آپریز شود.
-
دهن شویه
لغتنامه دهخدا
دهن شویه . [ دَ هََ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) دهان شویه . اسفرزه یا دارویی دیگر که در رکوبی بر سر چوبی کنند و دهان بدان شویند پاک کردن دندان را یا تازه کردن دهان بیمار را.(یادداشت مؤلف ). و رجوع به ماده ٔ دهان شویه شود.
-
دهان شویه
لغتنامه دهخدا
دهان شویه . [ دَ ی َ ] (اِ مرکب ) وسیله ٔ شستشوی دهان . پارچه ٔ نازکی که در میان آن اسفرزه یا چیزی شبیه به آن ریزند وبر سر آن چوبی تنک بندند و دهان مریض را بدان شویند. (یادداشت مؤلف ). || داروی جامد یا مایعکه بدان درون دهان پاکیزه کنند. (یادداشت مؤ...
-
روی شویه
لغتنامه دهخدا
روی شویه . [ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) روی شوی . روشو. نوعی از سفیدآب که با آن صورت را می شویند. (ناظم الاطباء). رجوع به روشو و روشور شود.
-
واژههای همآوا
-
شویت
لغتنامه دهخدا
شویت . [ ش ِ ] (اِ) شِوِد. شبت . شبث . (ناظم الاطباء). رجوع به شبت شود.
-
جستوجو در متن
-
شوایا
لغتنامه دهخدا
شوایا. [ ش َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ شَویّة. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || ج ِ شَوایة و شِوایة و شُوایة. (ناظم الاطباء). رجوع به شویة شود.
-
شویی
لغتنامه دهخدا
شویی . [ ش َ ] (ص نسبی ) منسوب است به شویة که انتساب اجدادی است . (از انساب سمعانی ).
-
دندان شوی
لغتنامه دهخدا
دندان شوی . [ دَ ] (اِ مرکب ) دندان شو. سواک . مسواک . دندان زدای . دندان سای . دندان شویه . (یادداشت مؤلف ). رجوع به مسواک و دندان آپریز شود.