کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شوهرداری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شوهرداری
لغتنامه دهخدا
شوهرداری . [ ش َ / شُو هََ ] (حامص مرکب ) تیمارداری زن شوی را. شوهر را نگهداری کردن . با شوهر به سر بردن .- امثال :همسایه ها یاری کنیدتا من شوهرداری کنم .
-
جستوجو در متن
-
ناکدبانو
لغتنامه دهخدا
ناکدبانو. [ ک َ ] (ص مرکب ) دختری که به شوهر نرفته باشد. (آنندراج ). || زن شوهرداری که امور خانه داری را خوب به انجام نرساند. (از آنندراج ). مقابل کدبانو. رجوع به کدبانو شود : و از دست زن نادوست ناکدبانو بگریز که گفته اند کدخدا رود بود و کدبانو بند. ...
-
همسایه
لغتنامه دهخدا
همسایه . [ هََ ی َ / ی ِ ] (ص مرکب )هم دیوار. (آنندراج ). دو تن یا دو خانواده که در کنار هم خانه دارند یا در دو قسمت یک خانه زندگی کنند، و به کنایه ، قرین و مجاور. ج ، همسایگان : بخواند آنگهی زرگر دند راز همسایگان مر تنی چند را. بوشکور.ز همسایگان گاو...