کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شوندر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شوندر
لغتنامه دهخدا
شوندر. [ ش َ وَ دَ ] (معرب ، اِ) معرب چغندر و در مصر آن را لفت و بعضی شلجم احمر نامند و آن شبیه به شلجم است در نبات و صورت ولکن برگ آن خشن تر وغیرمأکول برخلاف برگ شلجم که آن را میخورند و طعم آن با حلاوت و تلخی کمی است . انطاکی گفته فرقی میان آن و زر...
-
جستوجو در متن
-
صوطر
لغتنامه دهخدا
صوطر.[ طَ ] (اِ) شوندر. (تذکره ٔ ضریر انطاکی ). چغندر.
-
سوندر
لغتنامه دهخدا
سوندر.[ س َ وَ دَ ] (اِ) شوندر. چغندر. (دزی ج 1 ص 709).
-
باربا
لغتنامه دهخدا
باربا. (اِ) چغندر. لبو. لب لبو. پابخار. پنجار. شوندر. سوندر. شمندر. جغندر. رجوع به دزی ج 1 ص 48 شود.
-
چغندر
لغتنامه دهخدا
چغندر. [ چ ُ غ ُ دَ / دُ ] (اِ) حویجی باشد که در آشها داخل کنند. (برهان ). معروف است و در آشها کنند. (انجمن آرا) (آنندراج ). سبزه ای است خوردنی مثل ترب که شلغم نیز گویند. (شرفنامه ٔ منیری ). بهندی ، کنگلو. (از شرفنامه ٔ منیری ). گیاهی که ریشه ٔ آن کل...