کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شوریدگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شوریدگی
لغتنامه دهخدا
شوریدگی . [ دَ / دِ ] (حامص ) حالت و چگونگی شوریده . اضطراب و پریشانی و آشفتگی . (ناظم الاطباء). بی آرامی . اختلاط. تشویش . تشوش . (یادداشت مؤلف ).- شوریدگی دریا؛ تلاطم . تواطس . انقلاب بحر. تموج آن . (یادداشت مؤلف ).- شوریدگی عقل و خرد؛اختلاط عقل ...
-
جستوجو در متن
-
دماغ داری
لغتنامه دهخدا
دماغ داری . [ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) صفت و حالت دماغ دار. || شوریدگی و مستی . (ناظم الاطباء).
-
بوکاء
لغتنامه دهخدا
بوکاء. [ ب َ ] (ع اِمص ) شوریدگی کار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
مشفشف
لغتنامه دهخدا
مشفشف . [ م ُ ش َ ش َ / ش ِ ] (ع ص ) مرد سبک عقل بدخوی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از محیطالمحیط). || آنکه او را از غیرت ، لرزه و شوریدگی درگرفته باشد. (منتهی الارب ) (از محیطالمحیط). کسی که از غیرت لرزه و شوریدگی در وی بهم رسیده باشد. (ناظم الا...
-
سرسر
لغتنامه دهخدا
سرسر. [ س ُ س ُ ] (ص ) نادان و ابله و بیهوده . || (اِ) حماقت و نادانی . || جنون و شوریدگی . || حجاب و پوشش و سرپوش . || براده . || رنده . (ناظم الاطباء).
-
هنبثة
لغتنامه دهخدا
هنبثة. [ هَم ْ ب َ ث َ ] (ع اِ) کار دشوار. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || شوریدگی کار و سخن . (منتهی الارب ). ج ، هنابث . (اقرب الموارد). رجوع به هنابذ شود.
-
تبغثر
لغتنامه دهخدا
تبغثر. [ ت َ ب َ ث ُ ] (ع مص ) تبغثر نفس ؛ خیانت و شوریدگی آن . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). شوریدن دل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و رجوع به بغثره شود.
-
تلاطم کردن
لغتنامه دهخدا
تلاطم کردن . [ ت َ طُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) برهم خوردن . شوریدگی کردن . آشوب کردن . شورش کردن : محیط تشنه لبیها چنان تلاطم کردکه کشتی دل ما را به آن کنار انداخت .تنها (از آنندراج ).
-
شوریده ایام
لغتنامه دهخدا
شوریده ایام . [ دَ / دِ اَی ْ یا ] (ص مرکب ) که روزگار با شیدائی و آشفتگی قرین دارد.که عمر به شوریدگی و شیدائی به سر آرد : یکی پرسید از آن شوریده ایام که تو چه دوست داری گفت دشنام .عطار (اسرارنامه ).
-
تعاتع
لغتنامه دهخدا
تعاتع. [ ت َ ت ِ ] (ع اِ) اخبار دروغ بیمناک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). اراجیف و تخلیط. (اقرب الموارد). || شوریدگی کار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
خثاره
لغتنامه دهخدا
خثاره . [خ ُ رَ ] (ع اِ) بقیه ٔ چیزی . (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). بقیة الشی ٔ. || آنچه از قیماق شیر باقی میماند. (از اقرب الموارد) . || شوریدگی دل . || تباهی عقل (آنندراج ). || (مص ) مصدر دیگری است از خثر رجوع به خثر شود.
-
شوریده هش
لغتنامه دهخدا
شوریده هش . [ دَ / دِ هَُ ](ص مرکب ) شوریده عقل . شوریده مغز. معتوه . دارای شوریدگی هوش یا اختلال حواس . (یادداشت مؤلف ) : برادرکش و بدتن و شاه کش بداندیش و بدنام و شوریده هش . فردوسی .بداندیش گرگین شوریده هش به یک سوی بیشه درآمد خمش . فردوسی .فژه گ...
-
شوکت بخارایی
لغتنامه دهخدا
شوکت بخارایی . [ ش َ ک َ ت ِ ب ُ ] (اِخ ) مؤلف ریاض العارفین نویسد: او از وارستگان زمان خود بوده در بلاد ایران سیاحت می نمود. در اصفهان شیخ محمدعلی لاهیجی متخلص به حزین از عرفای متأخرین وی را ملاقات نموده گفته است در ایام شتا او را دیدم نمدپاره ای ...
-
هیام
لغتنامه دهخدا
هیام . [ هَُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ هیمی ̍. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به هیمی ̍ وهیماء شود. شیفتگی و شوریدگی از عشق که به دیوانگی ماند یا نوعی از دیوانگی . (آنندراج ) (منتهی الارب ). دیوانگی از عشق . (مهذب الاسماء) (اقرب الموارد). || تشنگی زده اش...