کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شوال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شوال
لغتنامه دهخدا
شوال . [ ش َ ] (اِ) شلوار و تنبان . (از برهان ). شلوار. (جهانگیری ) (انجمن آرا) (آنندراج ). زیرجامه . ازار. (یادداشت مؤلف ). تنبان کلفت و گشاد. (ناظم الاطباء) : در شب شوال کودکان را تا روزگاه ببندم شوال و گه بگشایم . سوزنی .از بیم مرا ایدر ریدی به ش...
-
شوال
لغتنامه دهخدا
شوال . [ ش َوْ وا ] (اِخ ) از دهات مرو است . از این ده تا شهر سه فرسخ است . (از معجم البلدان ). دهی است به مرو. || سالم بن شوال تابعی است . || عبدة بنت ابی شوال از رابعه ٔ عدویة روایت میکند. (منتهی الارب ).
-
شوال
لغتنامه دهخدا
شوال . [ ش َوْ وا ] (ع اِ) ماه عید فطر، سمی به لانه وافق ان الابل شالت فیه . ج ، شوالات ، شواویل . (منتهی الارب ). ماه بعد از رمضان و گاه برای اشاره ٔ به معنی وصفی الف و لام در اول آن می آید (الشوال ). (از اقرب الموارد). ماه عید فطر، وجه تسمیه آنکه د...
-
شوال
لغتنامه دهخدا
شوال . [ ش ِ ] (ع مص ) مشاولة. رجوع به مشاولة شود.
-
شوال
لغتنامه دهخدا
شوال . [ ش ُ ] (معرب ، اِ) جوالق . کوالة. کوال . جوال . در اصطلاح عامه ٔ مردم عرب ، عدل بزرگ بافته شده از پشم یا موی باشد. (از حاشیه ٔ المعرب جوالیقی ص 110). و رجوع به مترادفهای کلمه شود.
-
شوال
لغتنامه دهخدا
شوال . [ ش ُوْ وا ] (ع ص ، اِ)ج ِ شائل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). شتر ماده ٔ بی شیر که برای گشنی دم برافراشته باشد. (از اقرب الموارد). رجوع به شائل شود.
-
جستوجو در متن
-
شوالات
لغتنامه دهخدا
شوالات . [ ش َوْ وا ] (ع اِ) ج ِ شَوّال . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به شَوّال شود.
-
وعل
لغتنامه دهخدا
وعل . [ وَ ] (ع اِ) نام ماه شوال . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). نزد قدما نام ماه شوال ، و جمع آن اوعال و وعلان است . (اقرب الموارد).
-
شواویل
لغتنامه دهخدا
شواویل . [ ش َ ] (ع اِ) ج ِ شَوّال ، به معنی ماه قمری عرب پس از رمضان و قبل از ذی قعده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به شَوّال و شوالات شود.
-
ذوات القعدة
لغتنامه دهخدا
ذوات القعدة. [ ذَ تُل ْ ق َ دَ / ق ِ دَ ] (ع اِ مرکب ) ج ِ ذوالقعدة. ماه پس از شوال .
-
شوالی
لغتنامه دهخدا
شوالی . [ ش َوْ وا ] (ص نسبی ) منسوب به شوال که نام قریه ای است در سه فرسخی مرو. (از انساب سمعانی ).
-
اشهر معلومات
لغتنامه دهخدا
اشهر معلومات . [ اَ هَُ رُن ْ م َ ] (ع اِ مرکب ) ماههای دانسته شده (استخراج از قرآنست )، یعنی شوال و ذوالقعده و ده روز از اول ذوالحجه . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 12): الحج اشهر معلومات (قرآن 197/2)؛ حج ماههای معلوم است . ماههای معروف و مشهور یعنی شوال...
-
شوالک
لغتنامه دهخدا
شوالک . [ ش َ ل َ ] (اِ مصغر) مصغر شوال است که سرخاب وبوقلمون باشد و عربان ابوبراقش خوانند. (برهان ) (ازانجمن آرا) (از ناظم الاطباء). || نام یک نوع مرغابی که رنگ پر و بال آن تغییر میکند. (ناظم الاطباء). و رجوع به شوات و شوار و شواد و شوال شود.
-
جبر
لغتنامه دهخدا
جبر. [ ] (اِخ ) ابن القاسم . از وزراء فاطمیین است و در شوال سال سیصد و هفتاد و سه این سمت را داشته است . (از معجم الانساب زامباور ج 1 ص 145).