کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شوائع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شوائع
لغتنامه دهخدا
شوائع. [ ش َ ءِ] (ع ص ، اِ) ج ِ شائعة: جأت الخیل شوائع و شواعی که قلب شوائع است ؛ بمعنی متفرق آمدن مرکبهاست . (از تاج العروس ) (از نشوءاللغة ص 16). رجوع به شواعی شود.
-
جستوجو در متن
-
شواعی
لغتنامه دهخدا
شواعی . [ ش َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ شاعی . (ناظم الاطباء): جأت الخیل شواعی و شوائع؛ آمدند اسبان متفرق . (از نشوءاللغة ص 16). و رجوع به شوائع شود.
-
شاعیة
لغتنامه دهخدا
شاعیة. [ ی َ / ی ْ ی َ ] (ع ص ) مؤنث شاعی . ج ، شواع . (اقرب الموارد). «و جأت الخیل شواعی و شوائع»؛ ای متفرقه . (اقرب الموارد). جأت الخیل شواعی ؛ آمدند اسبان متفرق . (منتهی الارب ).
-
اعجب
لغتنامه دهخدا
اعجب . [ اَ ج َ ] (ع ن تف ) بشگفت آورنده تر. عجیب تر. (ناظم الاطباء): بعیر اعجب ؛ شتر بشگفت آرنده تر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بشگفت تر. بشگفتی تر. خوش آیندتر: کان عند امراءة رجلان یخطبانها و کان احدهما اعجب الیها من الاَّخر. (نوادر ابن اعرابی ...
-
حتف
لغتنامه دهخدا
حتف . [ ح َ ] (ع اِ) مرگ . موت . ج ، حتوف : آن قصد فصد ورید آن قوم را سببی بود و آن حیف حتف تمامت جماعت را داعیه ای . (جهانگشای جوینی ). || مردن به حتف انف خود؛ مردن بر بستر و فراش ، نه در جنگ و نه با ضرب و غرق و حرق . (از منتهی الارب ). و گویند: مات...