کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شهور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شهور
لغتنامه دهخدا
شهور. [ ش ُ ] (ع اِ) ج ِ شهر. (منتهی الارب ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). ماهها. (غیاث ) : اندر شهور سنه ٔ... امیر محمود. (تاریخ بیهقی ). در شهور سنه ٔ... اتفاق افتاد به پیوستن من بخدمت این پادشاه . (تاریخ بیهقی ).ای کهن گشته در سرای غرورخورده بسیار سال...
-
واژههای همآوا
-
شحور
لغتنامه دهخدا
شحور. [ ش َ وَ ] (ع اِ) شحرور. (اقرب الموارد). مرغی است خوش آواز. (منتهی الارب ). رجوع به شحرور شود.
-
جستوجو در متن
-
اشربن
لغتنامه دهخدا
اشربن . [ ] (اِ) نام یکی از منازل شهور هندی است . رجوع به تحقیق ماللهند ص 107 شود.
-
جکتس
لغتنامه دهخدا
جکتس . [ ج َ ت َ ] (اِ) در علم طب ، آنچه از شهور و سنین آن بر ادویه فرض کنند. (تحقیق ماللهند ص 179).
-
سنین
لغتنامه دهخدا
سنین . [ س ِ ] (ع اِ) ج ِ سنة. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث ) : خواست از ری خسرو ایران مرا بر پشت پیل خود ز تو هرگز نیندیشید در چندین سنین . منوچهری .بسته ٔ فرمان تو شهور و سنین است بنده ٔ فرمان تو زمین و زمانست . مسعودسعد.بخدایی که صنع و حکمت اوم...
-
لازاغلی
لغتنامه دهخدا
لازاغلی . [ اُ ] (اِخ ) (الحاج حسن ) صاحب النزهه الخیریه فی موافقه شهور الاعاجم للشهور القمریه . (معجم المطبوعات ج 2).
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) یکی از ملوک آل عراق ، پدر محمدبن عراق . او تقویم سنین و شهور اهل خوارزم را اصلاح کرد. رجوع به احمدبن محمدبن عراق شود.
-
اشوکبار
لغتنامه دهخدا
اشوکبار. [ ] (هندی ، اِ) کلمه ٔ هندیست بمعنی ارباب منازل شهور در تداول هیأت هندیان . رجوع به تحقیق ماللهند ص 262 شود.
-
یایلاقمیشی
لغتنامه دهخدا
یایلاقمیشی . (ترکی ، اِ) ظاهراً به معنی ییلاق کردن است .- یایلاقمیشی کردن ؛ اقامت کردن در محل تابستانی : در شهور سنه ٔ اثنین و خمسین و ستمائة در آن حدود یایلاقمیشی کردند. (جامع التواریخ رشیدی ). و رجوع به یایلامیشی شود.
-
کارتک
لغتنامه دهخدا
کارتک . [ ت ِ ] (سنسکریت ، اِ) در سنسکریت کارتیکه ، یکی از شهور (ماههای ) هندی قدیم . رجوع به تحقیق ماللهند بیرونی ص 106، 107، 181، 201، 206، 250، 285، 287، 289، 291، 294 شود.
-
متاجرت
لغتنامه دهخدا
متاجرت . [ م ُ ج َ رَ ] (ع مص ) متاجرة : چنین آورده اند که در شهور سالفه و اعوام ماضیه ، سه کس از دهاة عالم و کفاة بنی آدم بر سبیل مشارکت متاجرت می کردند. (سندبادنامه ص 293). و رجوع به متاجرة شود.
-
ابوسعید
لغتنامه دهخدا
ابوسعید. [ اَ س َ ](اِخ ) احمدبن محمّدبن عبدالجلیل سجزی مهندس . از علمای ریاضی ، معاصر ابوریحان بیرونی . ابوریحان در آثارالباقیه (چ زاخائو ص 42) نام شهور سجستان را از گفته ٔاو آورده است . رجوع به ابوسعید سجزی اسطرلابی شود.
-
انمصة
لغتنامه دهخدا
انمصة.[ اَ م ِ ص َ ] (ع اِ) ج ِ نُماص . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). ماهها. (از آنندراج ). شهور یعنی ماهها. (از اقرب الموارد). رجوع به نماص شود.