کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شهود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شهود
لغتنامه دهخدا
شهود. [ ش ُ ] (ع اِ) ج ِ شاهد. (اقرب الموارد). || جمع الجمع. (منتهی الارب ). شاهدها و گواهها. (ناظم الاطباء).حاضرشدگان و گواهان . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) : از شهود طلب اداء شهادت طلبید. ادای شهادت کردند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 433). رجوع به شاهد شو...
-
شهود
لغتنامه دهخدا
شهود. [ ش ُ ] (ع مص ) حاضر شدن . (از منتهی الارب ) (المصادر زوزنی ). حاضر آمدن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (دهار) (تاج المصادر بیهقی ). دیدن . معاینه . عیان . پیدا. آشکارا. حضور. مقابل غیب . (یادداشت مؤلف ). || شهود الناقة؛ آثار ولادت آن است از خون و...
-
واژههای مشابه
-
اهل شهود
لغتنامه دهخدا
اهل شهود. [ اَ ل ِ ش ُ ](ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اهل کشف . مقابل اهل عیان .
-
جرح شهود
لغتنامه دهخدا
جرح شهود. [ ج َ ش ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) باززدن گواهان . (دستور اللغة). گواهی بعدم عدالت گواهان . مقابل تعدیل آنان . ورجوع بجرح شاهد و جرح شود.
-
جستوجو در متن
-
اصحاب مراقب
لغتنامه دهخدا
اصحاب مراقب . [ اَ ب ِ م ُ ق ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) طایفه ای از اهل شهود در تداول متصوفه . رجوع به شهود و اهل شهود شود.
-
تعنیت
لغتنامه دهخدا
تعنیت . [ ت َ ] (ع مص ) گران نمودن و در گردن کسی انداختن کاری دشوار که ادایش نتواند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (اصطلاح فقه ) تعنیت شهود؛ مشقات و تکالیف سنگین بر شهود تحمیل کردن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || برخو...
-
کشفی
لغتنامه دهخدا
کشفی . [ ک َ ] (ص نسبی ) منسوب و متعلق به کشف . (از ناظم الاطباء). اهل کشف . رجوع به کشف و رجوع به ترکیب کشف و شهود شود.
-
عدلة
لغتنامه دهخدا
عدلة. [ ع َ دَ ل َ ] (ع ص ، اِ) شایستگان گواهی . (منتهی الارب ). المزکّون للشهود. تزکیه شوندگان از شهود. (قطرالمحیط) (از اقرب الموارد). عُدَلة.
-
فرق الثانی
لغتنامه دهخدا
فرق الثانی . [ ف َ قُث ْ ثا ] (ع اِ مرکب ) (اصطلاح صوفیه ) آن شهود قیام خلق به حق و رؤیت وحدت در کثرت و کثرت در وحدت بدون احتجاب به یکی از آنها از دیگری است . (تعریفات ).
-
ابوالحسن
لغتنامه دهخدا
ابوالحسن .[ اَ بُل ْ ح َ س َ ] (اِخ ) مغربی از شهود صحت رصد ابوسهل ویجن بن رستم کوهی . رجوع به ابوسهل ویجن ... شود.
-
ابوسعد
لغتنامه دهخدا
ابوسعد. [ اَ س َ ](اِخ ) فضل بن بولس یا یونس نصرانی . شیرازی . از شهود صحت رصد ابوسهل کوهی . رجوع به ابوسهل ویجن ... شود.
-
عالم حسی
لغتنامه دهخدا
عالم حسی . [ ل َ م ِ ح ِس ْ سی ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) عالم شهود و شهادت ، در مقابل عالم غیب و عالم معقول . (شرح حکمة الاشراق صص 145 - 175).
-
نهان و آشکار
لغتنامه دهخدا
نهان و آشکار. [ ن ِ / ن َ ن ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) غیب و شهود. (یادداشت مؤلف ). ظاهر و باطن . (ناظم الاطباء). رجوع به نهان و نیز رجوع به آشکار شود.