کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شهوانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شهوانی
لغتنامه دهخدا
شهوانی . [ ش َهَْ نی ی / نی ] (از ع ، ص نسبی ) مرد خواهان و آرزومند.(از منتهی الارب ). بمعنی شهوان . (از اقرب الموارد). || هر چیز متعلق بشهوت . (ناظم الاطباء). منسوب بشهوت که بمعنی خواهش نفس و آرزوست . (غیاث ) (از آنندراج ). منسوب بشهوت . از شهوت . (...
-
جستوجو در متن
-
شهوانیة
لغتنامه دهخدا
شهوانیة. [ ش َهَْ نی ی َ ] (ع ص نسبی ) تأنیث شهوانی . (یادداشت مؤلف ). || بمعنی شهوانی . (از ناظم الاطباء): نفس شهوانیة؛ روح طبیعیه . (یادداشت مؤلف ).
-
نفس بهیمی
لغتنامه دهخدا
نفس بهیمی . [ ن َ س ِ ب َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) جان حیوان چارپایه ، و مراد از این نفس اماره است . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). مراد قوت شهوانی و نفس شهوانی است . (از فرهنگ علوم عقلی از مصنفات ج 1 ص 34 و اخلاق ناصری 54).
-
زریو
لغتنامه دهخدا
زریو. [ زَ ] (اِ) بمعنی وقار باشد و آن نگاهداشت نفس است از حرکات قبیحه که از قوت شهوانی ظاهر گردد. (برهان ) (آنندراج ). وقار. سنگینی . تقوا. پرهیزگاری . و نگاهداری نفس از حرکات قبیحه و شهوانی .(ناظم الاطباء). ظاهراً از برساخته های فرقه ٔ آذرکیوان است...
-
آرزوخواه
لغتنامه دهخدا
آرزوخواه . [ رِ خوا / خا ] (نف مرکب ) شهوی . شهوانی . || متمنی . راجی . مشتهی : دل شه چو زآن نکته آگاه شداز آن آرزو آرزوخواه شد.نظامی .
-
شهوان
لغتنامه دهخدا
شهوان . [ ش َهَْ ] (ع ص ) مرد خواهان و آرزومند. شهوانی مثله . شهوی مؤنث . ج ، شهاوی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آرزومند. (دهار).
-
شهوت پرور
لغتنامه دهخدا
شهوت پرور. [ ش َهَْ وَ پ َرْ وَ] (نف مرکب / ن مف مرکب ) شهوت پرورده . که تربیت شهوانی داشته باشد. که پرورنده ٔ شهوات باشد : چون هما اندک خور و کم شهوتم دانند و من چون خروس دانه چین زانی و شهوت پرورم .خاقانی .
-
جنسی
لغتنامه دهخدا
جنسی . [ ج ِ ] (ص نسبی ) منسوب به جنس . (فرهنگ فارسی معین ). || در اصطلاح متداول امروزی ، آنچه مربوط به امور شهوانی باشد. (فرهنگ فارسی معین ): اعمال جنسی .- جاذبه ٔ جنسی ؛ کششی که از نظر غریزه ٔ جنسی میان دو موجود نر و ماده پدید می آید.- مسائل جنسی ...
-
شهوی
لغتنامه دهخدا
شهوی . [ ش َ وی ی / وی ] (از ع ، ص نسبی ) منسوب به شهوت . (غیاث ) (آنندراج ). در یادداشتهائی از مؤلف ضبط کلمه شَهَوی ّ به معنی منسوب به شهوت و شهوة آمده است و این ظاهراً از تداول فارسی زبانان است . || بسیارشهوت . شدیدالشهوة. شهوانی . بسیار خواهان آر...
-
شلفیه
لغتنامه دهخدا
شلفیه . [ ش َ ی َ / ی ِ ] (اِ) شرم زن .(از ناظم الاطباء) (از فرهنگ جهانگیری ) (از آنندراج )(از انجمن آرا) (از برهان ). رجوع به شلفه و شلفینه شود. || نام دو تن هرزه کار که در قوت شهوانی مشهور بوده اند. (آنندراج ) (انجمن آرا) : شد ز جان شلفیه غلام او ر...
-
چهارده قوت
لغتنامه دهخدا
چهارده قوت . [ چ َ / چ ِ دَه ْ ق ُوْ وَ ] (اِ مرکب ) چهارده نیرو که عبارت است از حواس ظاهری از قبیل : جاذبه ، ماسکه ، هاضمه ، دافعه ، غاذیه ، مولده ، مصوره ، نامیه ، غضبی ، شهوانی و غیره . (حکمت اشراق صص 288-287).
-
کرم کشی
لغتنامه دهخدا
کرم کشی . [ ک ِ ک ُ ] (حامص مرکب ) کشتن کرم . || دست بازی . ملاعبه .ملاعبه با کمی بی شرمی و بی حفاظی . (یادداشت مؤلف ).- کرم کشی کردن ؛ ملاعبه کردن شهوانی در میان جمع. ملاعبه با یکدیگر چنانکه نامزد با نامزد خویش . ملاعبه و مداعبه کردن مردی و زنی در...
-
بخویشتن کشیدن
لغتنامه دهخدا
بخویشتن کشیدن . [ ب ِ خوی / خیش ت َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) به سوی خود جلب کردن . بر سر خود آوردن . خود را مبتلا ساختن : عشق بیماریی است که مردم آن را خود بخویشتن کشد و چون محکم شد بیماریی باشد تا وسواس مانند مالیخولیا و خود کشیدن آن بخویشتن چنان ب...
-
چوچوله
لغتنامه دهخدا
چوچوله . [ ل َ / ل ِ ] (اِ) اندام کوچکی که نعوظ میکند و در قسمت جلو شرم زن قرار گرفته است . این اندام در زن و سایر پستانداران ماده به یک وضع و شکل جایگزین شده و از دو جسم غاردار غیر اسفنجی تشکیل شده است که بجا و مانند شرم مرد است . از نظر جنین شناسی ...