کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شهند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شهند
لغتنامه دهخدا
شهند. [ ش َ هََ ] (اِ) بهبودی و نیکی . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
جسته
لغتنامه دهخدا
جسته . [ ج َ ت َ / ت ِ ] (ن مف / نف ) گریخته .فرارکرده . رهاشده . خلاص شده . رهائی یافته : کسی کو ز بند خرد جسته بودبزندان نوشیروان بسته بود. فردوسی .راست گفتی هزیمتی شهندخسته و جسته و فکنده سپر. فرخی .کسی که بتکده ٔ سومنات خواهد کندبه جستگان نکند رو...
-
هزیمتی
لغتنامه دهخدا
هزیمتی . [ هََ م َ ] (ص نسبی ) شکست خورده . هزیمت شده . (یادداشت به خط مؤلف ) : راست گفتی هزیمتی ّ شهندخسته و جسته و فکنده سپر. فرخی .بدین ره اندر چندانکه مرد سیر شودنه زاد یابد مرد هزیمتی ّ و نه نان . فرخی .همی شدند به بیچارگی هزیمتیان شکسته پشت و ...
-
تندرستی
لغتنامه دهخدا
تندرستی . [ ت َ دُ رُ ] (حامص مرکب ) سلامتی و صحت و بی مرضی و توانایی و قوت بدن و شهند. (ناظم الاطباء). از: تندرست + َی (مصدری )... پهلوی تندرستی ، سلامت . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ) : ترا ای جوان تندرستی و بخت همانا و همواره با تاج و تخت . فردوسی .ب...
-
گرانمایه
لغتنامه دهخدا
گرانمایه . [ گ ِ ی َ / ی ِ ] (ص مرکب ) هر چیز بیش بها و قیمتی و به عربی نفیس .(برهان ) (انجمن آرا). هر چیز نفیس . (آنندراج ). نفیس .(مفاتیح ) (مجمل اللغه ). پرارزش . پرارج : سخن گرچه باشد گرانمایه ترفرومایه گردد ز کم پایه تر.ابوشکور.درم خواست با زر و...
-
ناف
لغتنامه دهخدا
ناف . (اِ) اوستا: نافه ، سانسکریت : نابهی ، نزدیک : نبها (نان ، خانواده )، پهلوی :ناف ، افغانی : نو، نوم ، استی : نَفّا ، بلوچی : ناپگ ، نافگ ، نافَغ ، کردی : ناو (ناف ، درون )، ناو (کَفَل ). نیز در اوستا: نَبا (ناف )، نَپات ، نَپْتَر ، پارسی باستان ...
-
خسته
لغتنامه دهخدا
خسته . [ خ َ ت َ / ت ِ ] (اِ) استخوان خرماو شفتالو و زردآلو و امثال آن . (برهان قاطع). هسته . (از ناظم الاطباء). عَجَم . تکس . تکسک . تخم . حب . نواة. (یادداشت بخط مؤلف ). خذف ؛ سنگریزه و خسته ٔ خرما و مانند آن انداختن به انگشتان یا به چوبی . فرصد؛ ...
-
پشت
لغتنامه دهخدا
پشت . [ پ ُ ] (اِ) قسمت خلفی تن از کمر به بالا. ظهر.اَزْر. قرا. قری . قَروان و قَرَوان . حاذ. مطا. قصب .سَراة. قَرقَر. قِرقری ّ. (منتهی الارب ) : پشت خوهل سر تویل و روی بر کردار قیر ساق چون سوهان و دندان بر مثال دستره . غواص (از لغت نامه ٔ اسدی ).بست...