کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شهر جهانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
گل شهر
لغتنامه دهخدا
گل شهر. [ گ ُ ش َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ابتر بخش حومه ٔ شهرستان ایرانشهر واقع در 22000گزی شمال خاوری ایرانشهر و 13000گزی خاور راه شوسه ٔ ایرانشهر به خاش . هوای آن گرم و دارای 180 تن سکنه است . آب آن از قنات و محصول آن غلات ، خرما، ذرت و لبنیات ا...
-
کهنه شهر
لغتنامه دهخدا
کهنه شهر. [ ک ُ ن َ / ن ِ ش َ ] (اِخ ) خره ای از سلماس (شاهپور) آذربایجان . (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
کهنه شهر
لغتنامه دهخدا
کهنه شهر. [ ک ُ ن َ ش َ ] (اِ مرکب ) مقابل نوشهر.قسمت قدیمی شهر. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
نفت شهر
لغتنامه دهخدا
نفت شهر. [ ن َ ش َ ] (اِخ ) نفت شاه سابق . به نفت شاه رجوع شود.
-
نیک شهر
لغتنامه دهخدا
نیک شهر. [ ش َ ] (اِخ ) نام یکی از بخشهای چهارگانه ٔشهرستان چاه بهار و همچنین نام قصبه ٔ مرکز بخش است . در شمال چاه بهار واقع شده و حدود آن به شرح زیر است :از طرف شمال به بمپور از شهرستان ایرانشهر، از مشرق به بخش قصرقند، از جنوب به بخش مرکزی چاه بهار...
-
شهر اسلام
لغتنامه دهخدا
شهر اسلام . [ ش َرِ اِ ] (اِخ ) نام شهر آوجان یا اوجان که از راه میانه ده فرسنگ تا تبریز فاصله دارد. یاقوت این شهر رادر قرن هفتم هجری دیده است و گوید شهر دارای بارو وبازاری عالی است اگرچه به دست مغولها خراب شده است .در زمان حمداﷲ مستوفی ، غازانخان بت...
-
شهر ایران
لغتنامه دهخدا
شهر ایران . [ ش َ رِ ] (اِخ ) ایرانشهر. کشور ایران . مملکت ایران . (فرهنگ فارسی معین ) : تا باز که افراسیاب بیرون آمد و دوازده سال شهر ایران گرفته بود و نریمان و پسرش سام بر او تاختها همی کردند تا ایران شهر یله کرد و برفت . (تاریخ سیستان ). رجوع به ا...
-
شهر بازارگانان
لغتنامه دهخدا
شهر بازارگانان . [ ش َ رِ با ] (اِخ ) مدینة التجار. یکی از نامهای شهر بخارا که به آن بنمجک و بومسک و مدینة الصفریه یا شارستان رویین نیز میگفتند. و در ص 258 شرح حال رودکی آمده است که این شهر از نزدیکترین شهرهای بخارا به جیحون بود. (شرح حال رودکی ص 75،...
-
هم شهر
لغتنامه دهخدا
هم شهر. [ هََ ش َ ] (ص مرکب )ساکنان یک شهر. (آنندراج ) : مرا مرد به کار است خاصه شما که همشهرهای منید. (تاریخ سیستان ).تو هم شهری اورا و هم پیشه ای هم اندر سخن چابک اندیشه ای .اسدی .
-
ینی شهر
لغتنامه دهخدا
ینی شهر. [ ی ِ ش َ ] (اِخ ) نام قضایی است در ولایت خداوندگار و با ناحیه ٔ ازنیق 85 پارچه ده دارد و عده ٔ اهالیش به 58202 تن بالغ می گردد. قسمت اعظم اراضی اش جلگه ٔ ینی شهر را تشکیل می دهد. (از قاموس الاعلام ترکی ).
-
ویران شهر
لغتنامه دهخدا
ویران شهر. [ ش َ ] (اِخ ) نام جایی است که زعفران خوب از آنجا خیزد. (آنندراج ) : از حال خراب من خبر میگویدرنگم که چو زعفران ویران شهر است . محمدقلی سلیم .شاید دگرگون شده ٔ ایرانشهر باشد یا کلمه ٔ دیگری (؟). (یادداشت لغت نامه ).
-
یای شهر
لغتنامه دهخدا
یای شهر. [ ش َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سراجو بخش مرکزی شهرستان مراغه دارای 250 تن سکنه است . آب آن از صوفی چای است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
آق شهر
لغتنامه دهخدا
آق شهر. [ ش َ ] (اِخ ) نام شهری از ولایت قونیه .
-
پیلمان شهر
لغتنامه دهخدا
پیلمان شهر. [ ش َ ] (اِخ ) نام ناحیتی است از آن آنسوی رودیان به گیلان . (حدود العالم ).
-
تازه شهر
لغتنامه دهخدا
تازه شهر. [ زَ ش َ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش سلماس شهرستان خوی است که در 7000گزی جنوب باختری سلماس واقع است و راه شوسه دارد. جلگه و معتدل است و سکنه ٔ آنجا 2319 تن است ، شیعه ، ترکی . آب آن از قنات و چشمه . محصول آن غلات و حبوبات و بزرک . شغل...