کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شهریة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شهریة
لغتنامه دهخدا
شهریة.[ ش َ ری ی َ ] (ع ص نسبی ، اِ) نوعی از اسب تاتاری . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ج ، شهاری . (اقرب الموارد). || مؤنث شهری . (یادداشت مؤلف ).
-
واژههای مشابه
-
شهریه
لغتنامه دهخدا
شهریه . [ ش َ ری ی َ / ی ِ ] (از ع ، اِ) بمعنی ماه . یعنی مشاهره . سرماهی . ماهانه . ماهیانه . مقرری که هر ماه یک بار پرداخته شود. (یادداشت مؤلف ).- شهریه ٔ مدارس ؛ پولی که شاگردان ماهانه بمدرسه می پردازند.
-
جستوجو در متن
-
ماهواری
لغتنامه دهخدا
ماهواری . [ ماه ْ ] (اِ مرکب ) دخل در یک ماه . || ماهیانه و شهریه . (ناظم الاطباء).
-
ماهگانه
لغتنامه دهخدا
ماهگانه . [ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) به معنی ماهانه است . ماهگانی . (آنندراج ). ماهگانی . ماهیانه و شهریه و مشاهره و ماهیانه ٔ سپاه . (ناظم الاطباء). و رجوع به ماهانه شود.
-
جری خوار
لغتنامه دهخدا
جری خوار. [ ج َ خوا / خا ] (نف مرکب ) وظیفه خوار. راتبه بگیر. شهریه بگیر : مهمان و جری خوار قصر اویندهم قیصر و هم امیر دیلم .ناصرخسرو.
-
ماهانه
لغتنامه دهخدا
ماهانه . [ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) منسوب به ماه . (ناظم الاطباء). آنچه مربوط به وابسته و ماه باشد: مجله ٔ ماهانه (که هر ماه یکبار منتشر می شود).حقوق را ماهانه می پردازند. (فرهنگ فارسی معین ). هلال ، ماهانه کردن اجیر را. (منتهی الارب ). || (اِ ...
-
مشاهرت
لغتنامه دهخدا
مشاهرت . [ م ُ هََ/ هَِ رَ ] (از ع ، اِ) اجرت ماهیانه . شهریه . ج ، مشاهرات . آنچه ماهانه در مقابل کار به کسی بپردازند. مقرری یکماهه که به کسی دهند. و رجوع به مشاهرة شود.- مشاهرت اطلاق کردن ؛ مقرری ماهیانه معین کردن : هر یکی رااز ایشان به اندازه ٔ ک...
-
جامکی خوار
لغتنامه دهخدا
جامکی خوار. [ م َ / م ِ خوا / خا ] (نف مرکب ) جامگی خوار. مواجب گیر. ماهانه بگیر. آنکه شهریه یا سالانه اجرت گیرد. راتبه گیر : مرا خضر تعلیم گر بود دوش به رازی که آمد پذیرای گوش که ای جامکی خوار تدبیر من ز کام سخن چاشنی گیر من . خاقانی (از جهانگیری )....
-
ماهوار
لغتنامه دهخدا
ماهوار. [ ماه ْ ] (اِ مرکب ) به معنی ماهیانه باشد و آن علوفه ای است که آن را ماه در ماه به نوکران دهند. (برهان ). ماهواره . همان ماهانه است . و آن راماهیانه نیز گویند چنانکه مقرری سال را سالیانه گویند. (آنندراج ) (انجمن آرا). ماهیانه و شهریه و علوفه ...
-
ماهیانه
لغتنامه دهخدا
ماهیانه . [ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) آنچه ماه در ماه در وجه مواجب و مقرری به کسی دهند همچو سالیانه که سال در سال میدهند. (برهان ) (آنندراج ). مشاهره . شهریه . آنچه ماه به ماه از مقرری و مواجب به کسی دهند. (ناظم الاطباء). آنچه در ماه برای کسی ا...
-
مشاهره
لغتنامه دهخدا
مشاهره . [ م ُ هََ / هَِ رَ / رِ ] (از ع ، اِ) در ماهه و ماهیانه و ماهانه و مواجب و انعامی که ماه به ماه به کسی میدهند. (ناظم الاطباء). اجرت ماهیانه . شهریه . ماهانه . ماهیانه . ماه واره . مقابل میاومه و مسانهة. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : ودر آن ر...
-
عطاء
لغتنامه دهخدا
عطاء. [ ع َ ] (ع اِمص ، اِ) عطا. دهش . (منتهی الارب ). دادن بخشش را. (از اقرب الموارد). رجوع به عطا شود. || آنچه بخشیده شود. (منتهی الارب ).آنچه داده شود. (از اقرب الموارد). ج ، أعطیة و جج ،أعطیات . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). اصل آن واوی است یع...
-
نحمیاه
لغتنامه دهخدا
نحمیاه . [ ن َ ح َ ] (اِخ ) مؤلف قاموس کتاب مقدس آرد: لفظ نحمیاه بمعنی تسلی یافته از یهوه میباشد، او پسر حکلیا برادر حنانی از سبط یهودا بودو محتمل است که از طایفه ٔ ملوک بود. در بابل در مدت اسیری متولد گشت و در شوش به منصب ساقی گری پادشاه ایران اردش...