کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شهدا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شهدا
لغتنامه دهخدا
شهدا. [ ش ُ هََ ] (اِخ ) نام محلی جنوبی اردکان است درفارس به مسافت دو فرسخ و نیم . (فارسنامه ٔ ناصری ).
-
شهدا
لغتنامه دهخدا
شهدا. [ ش ُ هََ ] (از ع ، ص ، اِ) شهداء. ج ِ شهید : آن روز در آن هول و فزع بر سر آن جمعپیش شهدا دست من و دامن زهرا. ناصرخسرو.رجوع به شهداء شود.
-
واژههای همآوا
-
شهد ا
لغتنامه دهخدا
شهد ا. [ ش َ هَِ دَل ْ لاه ] (ع جمله ٔ فعلیه ) خدا گواه است . گونه ای قسم است . گویا مخفف «شهد اﷲ انه لا اله الا هو» بود. بجای ماشأاﷲ امروزه برای دفع چشم زخم بر آتش می افکنده اند : چون برای سپهر برخوانندشهد اﷲ و دخنه برفکنند.؟ (از حاشیه ٔ فرهنگ اسدی...
-
جستوجو در متن
-
زجر
لغتنامه دهخدا
زجر. [ زَ ] (اِخ ) ابن قیس . یکی از سه تن بود که به فرمان ابن زیاد، حضرت سجاد (ع ) وحرم حسینی (ع ) را بهمراهی سرهای شهدا به دمشق حمل کردند. آن دو تن دیگر محصن بن ثعلبه و شمربن ذی الجوشن بودند. رجوع به حبیب السیر چ تهران ج 1 ص 218 شود.
-
قطائعی
لغتنامه دهخدا
قطائعی . [ ق َ ءِ ] (اِخ ) محمدبن حسن بن ازهربن جبیربن جعفر، مکنی به ابوبکر. از راویان است . وی از قعنب بن محرز و عمربن شیبة نمیری ورمادی و جز ایشان روایت کند و از او ابوعمر و سماک و ابوحفص بن شاهین و جز ایشان روایت دارند. او حدیث وضع میکرد، و از احا...
-
استانیسلاس
لغتنامه دهخدا
استانیسلاس . [ اِ ] (اِخ ) (سن ...) مسیحیان دو قدیس بدین اسم دارند: یکی از آنان در سال 1072 م . مترپولیت کراکوویا بود و به امر سلطان بولسلاس دوم بقتل رسید و لذا از جمله ٔ شهدا و قدیسین محسوب میشود. روز هفتم مه ذکران او و تعطیل عمومی است .
-
غاضریة
لغتنامه دهخدا
غاضریة. [ ض ِ ری ی َ ] (اِخ ) منسوب است به غاضرة از بنی اسد و آن قریه ای است از نواحی کوفه ، نزدیک کربلاء. (معجم البلدان یاقوت حموی ) در حبیب السیر ضمن شرح حالات امام حسین علیه السلام آرد: و بعد از مراجعت عمر اهل قریه ٔ غاضریه اجساد شهدا را در همان س...
-
ابن سعد
لغتنامه دهخدا
ابن سعد. [ اِ ن ُ س َ ] (اِخ ) عمربن سعدبن ابی وقاص زهری . در سال 61 هَ .ق . بسرکردگی چهارهزار تن از دست عبیداﷲبن زیاد بحرب حضرت حسین بن علی علیه السلام به کربلا شد و پس از شهادت آن حضرت امر تاختن اسب بر اجساد شهدا دادو به سال 66 آنگاه که مختاربن ابی...
-
سر خاک
لغتنامه دهخدا
سر خاک .[ س َ رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از بالین . (آنندراج ). کنار قبر. کنار گور. سر گور : چون شمع سر خاک شود سایه ٔ یارم پیشانی خورشید شود شمع مزارم . ملا زمانی هروی (از آنندراج ).به نگاهی دل سرگشته ٔ ما را دریاب به چراغی سر خاک شهدا را د...
-
بارب
لغتنامه دهخدا
بارب . (اِخ ) (سنت ) از معصومات نصاراست و دختر مشرکی از اهالی ازمید [ بعلبک ] بود، وی بکیش نصرانی درآمد، و با وجود اصرار و ابرام پدرش دست از این آئین نکشید ودر نتیجه ٔ این سماجت از دست پدر آنقدر کتک خورد تا مرد و در زمره ٔ شهدا درآمد. ذکران وی روز 4 ...
-
پامفیل
لغتنامه دهخدا
پامفیل . (اِخ ) (قدیس ) از شهدا و قدیسین مسیحی . مولد در حدود سال 250 م . و وفات در سنه ٔ 308م . او پس از قبول این کیش مدرسه ای برای اصول تعالیم مسیح در شهر قیساریه واقع در فلسطین تأسیس و کتابخانه ای دارای 30 هزار جلد کتاب فراهم کرد و به شهر قیساریه...
-
قهرود
لغتنامه دهخدا
قهرود. [ ق ُ ] (اِخ ) قصبه ٔ مرکز دهستان قهرود بخش قمصر شهرستان کاشان ، دارای 1800 تن جمعیت است . آب آن از رودخانه ٔ قهرود و 6 رشته قنات . محصول آن انواع میوه جات سردسیری ، غلات ، سیب زمینی و گل محمدی . این ده تلفن ، صندوق پست ، دبستان و دفتر ازدواج ...
-
دیرالجماجم
لغتنامه دهخدا
دیرالجماجم . [ دِ رُل ْ ج َ ج ِ ] (اِخ ) دیری است در بابل (عراق ) واقع در هفت فرسخی کوفه و بنا بگفته یاقوت در جهت راه بیابانی بصره است و در نزدیکی آن دیری است بنام دیرالقرة و شاید دیر جماجم و دیرالقرة در قادسیه هر دو یک دیر باشند که به دو نام خوانده ...