کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شهب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شهب
لغتنامه دهخدا
شهب . [ ش َ ] (ع اِ) کوه که بالای آن برف باریده باشد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
شهب
لغتنامه دهخدا
شهب . [ ش َ ] (ع مص ) سوختن کسی را گرمی و سردی و برگردانیدن گونه ٔ آن را: شهبه الحر و البرد. (منتهی الارب ). سوختن روی کسی را و تغییر دادن رنگ وی را. (از اقرب الموارد). || لاغر و بی علف گردانیدن سال ، مواشی قوم را و هلاک ساختن : شهبت السنةُ القوم َ. ...
-
شهب
لغتنامه دهخدا
شهب . [ ش َ هََ ] (ع اِمص ) شُهْبة. سپیدی بر سیاهی غالب آمده و غالب آمدن آن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به شهبة شود.
-
شهب
لغتنامه دهخدا
شهب . [ ش ُ ] (ع اِمص ) شُهْبة. سپیدی بر سیاهی غالب آمده . (منتهی الارب ). رجوع به شهبة شود. || (اِخ ) موضعی است . (منتهی الارب ).
-
شهب
لغتنامه دهخدا
شهب . [ ش ُ هَُ ] (ع اِ) ج ِ شِهاب : شهب همچو افکنده از نور نیزه و یا چون ز چرخی رها گشته حَبْلی . منوچهری .می ربودند اندکی زان رازهاتا شهب میراندشان زود از سما. مولوی .رجوع به شِهاب شود. || سه شب از هر ماه . واحد آن شِهاب است . (از منتهی الارب ). لی...
-
واژههای همآوا
-
شحب
لغتنامه دهخدا
شحب . [ ش َ ] (ع مص ) رندیدن زمین را به بیل . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
شهبة
لغتنامه دهخدا
شهبة. [ ش ُ ب َ ] (ع اِمص ) بمعنی شَهَب است . (منتهی الارب ). رنگ سپیدی بر سیاهی غالب آمده . رجوع به شَهَب شود.
-
شاهب
لغتنامه دهخدا
شاهب .[ هَِ ] (ع ص ) اسب سپیدموی . (منتهی الارب ). دارنده ٔ شَهَب . سپیدی بر سیاهی غالب آمده . (اقرب الموارد). خاکستری رنگ و سیاه با سپیدی آمیخته . (ناظم الاطباء).
-
علویة
لغتنامه دهخدا
علویة. [ ع ِل ْ وی ی َ / ی ِ ] (از ع ، ص نسبی ) تأنیث عِلوی . رجوع به عِلوی و عَلویة و عِلویین شود.- علم آثار علویه ؛ علم به امطار و ریاح و رعود و بروق و شهب و نیازک و امثال آن ، و آن یکی از اقسام علوم طبیعیه ٔ قدما باشد. (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
کائنات الجو
لغتنامه دهخدا
کائنات الجو. [ ءِ تُل ْ ج َوو ] (ع اِ مرکب ) هر حادثه که در فضا افتد چون رعد و برق و قوس و قزح و صاعقه و مه و گردبادو فلق شمالی و هاله و شهب و احجار سماوی و نیازک و برف و طوفان و ذنب السرحان و فلق و شفق و مانند آن .
-
نصال
لغتنامه دهخدا
نصال . [ ن ِ ] (ع اِ) پیکان ها. (غیاث اللغات ). ج ِنصل . رجوع به نَصْل شود : و شیاطین ملاحده به نصال شهب آسای متجنده بسیار سوخته گشتند. (جهانگشای جوینی ). || فارسیان به معنی مفرد [ : پیکان تیر ] استعمال کنند. (از آنندراج ) : آزمایش را گر تیر تو بر پی...
-
نیزک
لغتنامه دهخدا
نیزک . [ ن َزَ ] (معرب ، اِ) نیزه ٔ کوتاه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از مهذب الاسماء). کتاره . (دستورالاخوان ). رمح قصیر یا شبه مزراق . (از متن اللغة). ج ، نیازک . معرب نیزه است . رجوع به نیزه و رجوع به المعرب جوالیقی ص 332 و نشوءاللغة ص 92 شود. ||...
-
انسی
لغتنامه دهخدا
انسی . [ اَ سا ] (ع اِ) دردگین نسا. (منتهی الارب ). دردگین رگ نسا. (ناظم الاطباء). مبتلا به نقرس . (یادداشت مؤلف ). || رگی است در ساق سفلی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). نام رگی در ساق سفلی و عامه آن را عرق انثی گویند. (یادداشت مؤلف ). || قسمت...