کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شهاب الاسلام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شهاب الاسلام
لغتنامه دهخدا
شهاب الاسلام . [ ش ِ بُل ْ اِ ] (اِخ )برادرزاده ٔ خواجه نظام الملک و یکی از وزرای سلطان سنجر و نام او عبدالرزاق بن ابی القاسم عبداﷲ است . رجوع به حبیب السیر چ طهران ص 380 و دستورالوزراء ص 189 وتتمه ٔ صوان الحکمه ص 112 و تجارب السلف ص 282 شود.
-
واژههای مشابه
-
شهاب اسعد
لغتنامه دهخدا
شهاب اسعد. [ ش ِ ب ِ اَ ع َ ] (اِخ ) از رجال دوره ٔ سلجوقی است و به نیابت از نصر کاتب طغرانویس دربار محمود بود. رجوع به غزالی نامه ص 312 شود.
-
شهاب اصفهانی
لغتنامه دهخدا
شهاب اصفهانی . [ ش ِ ب ِ اِ ف َ ] (اِخ ) میرزا نصراﷲ. از شعرای دوره ٔ ناصرالدین شاه قاجار بود و از طرف حاجی میرزا آقاسی به لقب تاج الشعراء ملقب گردید و مدایحی درباره ٔ میرزا آقاسی و ناصرالدین شاه و مراثی در تعزیه ٔ سیدالشهداء دارد. (از مجمعالفصحاء ج ...
-
شهاب اهری
لغتنامه دهخدا
شهاب اهری . [ ش ِ ب ِ اَ هََ ] (اِخ ) لقب میرزا محمدحسین مرشد اهری که آخرین نفر از خاندان شیخ محمود شهاب الدین اهری بود. (از فرهنگ فارسی معین ). رجوع به شهاب الدین محمودبن احمد اهری شود.
-
شهاب ترشیزی
لغتنامه دهخدا
شهاب ترشیزی . [ ش ِ ب ِ ت ُ ] (اِخ ) رجوع به علی ترشیزی و علی شهاب و مآخذ ذیل شود: ریاض العارفین ص 261، از سعدی تا جامی ص 552 و مجمعالفصحاء ج 2 ص 235.
-
شهاب شاغوری
لغتنامه دهخدا
شهاب شاغوری . [ ش ِ ب ِ ] (اِخ ) فتیان بن علی اسدی . متوفی 615 هَ . ق . او را دیوانی است مشتمل بر مقاطیع. (یادداشت مؤلف ). رجوع به فتیان بن علی ... شود.
-
شهاب صیرفی
لغتنامه دهخدا
شهاب صیرفی . [ ش ِ ب ِ ص َ رَ ] (اِخ ) یکی از علمای موسیقی معاصر سلطان اویس . او راست کتاب خلاصةالافکار فی معرفةالادوار. (یادداشت مؤلف ).
-
شهاب عرب
لغتنامه دهخدا
شهاب عرب . [ ش ِ ب ِ ع َ رَ ] (اِخ ) (خواجه ...) دبیر ونامه نویس ملک غیاث الدین است . (تاریخ رشیدی ص 93).
-
شهاب فزاری
لغتنامه دهخدا
شهاب فزاری . [ ش ِ ب ِ ف َ ] (اِخ ) احمدبن عبدالملک . متوفی بسال 710 هَ . ق . او را دیوانی است . (از کشف الظنون ).
-
شهاب وزیر
لغتنامه دهخدا
شهاب وزیر. [ ش ِ ب ِ وَ ] (اِخ ) وزیر سلطان سنجر. وی را در سال 538 هَ . ق . سربازان غز در بخارا بقتل رساندند. (تاریخ بخارا ص 30). و نیز رجوع به تتمه ٔ صوان الحکمه ص 112 و ابوالقاسم عبداﷲبن علی شود.
-
شهاب الخیاط
لغتنامه دهخدا
شهاب الخیاط. [ ش ِ بُل ْ خ َی ْ یا ] (اِخ ) او راست ورقه شعر است . (از ابن الندیم ).
-
شهاب الدوله
لغتنامه دهخدا
شهاب الدوله . [ ش ِ بُدْ دَ ل َ ] (اِخ ) لقب ابوالفتح مودودبن مسعودبن محمود غزنوی (432 - 441 هَ . ق .). رجوع به تاریخ عباس اقبال ص 287 و تاریخ بیهقی چ ادیب ص 24، 33 و 105 و تاریخ گزیده ص 402 شود.
-
شهاب الدوله
لغتنامه دهخدا
شهاب الدوله . [ ش ِ بُدْ دَ ل َ ] (اِخ ) نصربن صالح بن مرداس ابوکامل . دویمین از بنی مرداس به حلب از سال 420 تا 429 هَ . ق . و در این سال در جنگ با فاطمیان کشته شد. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به آل مرداس و نصربن صالح بن مرداس شود.
-
شهاب الدوله
لغتنامه دهخدا
شهاب الدوله . [ ش ِ بُدْ دَ ل َ ] (اِخ ) هارون بغراخان بن سلیمان . سومین از ایلک خانیه ٔ ترکستان . وفات او میان سالهای 383 و 384 هَ . ق . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به آل افراسیاب و بغراخان و نیز الاَّثار الباقیه ص 133 شود.