کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شنیده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شنیده
لغتنامه دهخدا
شنیده . [ ش َ / ش ِ دَ / دِ ] (ن مف ) مسموع شده . (ناظم الاطباء). شنفته . مطلبی که به گوش رسیده باشد. شنوده . مسموع . (فرهنگ فارسی معین ) : ورا دید و بستود و بردش نمازشنیده همی گفت با او براز. فردوسی .شنیده یکایک به هرمز بگفت دل شاه با رای بد گشت جفت...
-
واژههای مشابه
-
دشنام شنیده
لغتنامه دهخدا
دشنام شنیده . [ دُش َ / ش ِ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) که ناسزا شنیده باشد.آنکه مورد ناسزا قرار گیرد. فحش خورده : با دست بلورین تو پنجه نتوان کردرفتیم دعا کرده و دشنام شنیده .سعدی .
-
جستوجو در متن
-
ناشنیدنی
لغتنامه دهخدا
ناشنیدنی . [ ش ِ دَ ] (ص لیاقت ) نالایق از شنیده شدن . (ناظم الاطباء). که قابل شنیدن نیست . که شنیدن را نشاید : از بس شنیده ام سخن ناشنیدنی گویم شنیده ام سخن ناشنیده را. صائب .|| که آن را نتوان شنید. که شنیدن آن ممکن نباشد.
-
گوش رس
لغتنامه دهخدا
گوش رس . [ رَ / رِ ] (نف مرکب ) که به گوش رسد. (آواز و صدا) که شنیده شود. که فاصله چندان بود که آوا شنیده شود: آواز او گوش رس نبود.
-
واگویه
لغتنامه دهخدا
واگویه . [ ی َ / ی ِ ] (اِمص مرکب ) بازگفتن حرف شنیده را. (غیاث اللغات ). سخن شنیده را بازگفتن . (ناظم الاطباء). تکرار قولی . بازگو. تکرار سخنی .
-
قبیب
لغتنامه دهخدا
قبیب . [ ق َ ] (ع مص ) شنیده شدن آواز دندان شیر از بر هم زدن . گویند: قب الاسد قباً و قَبیباً؛ شنیده شد آواز دندان شیر از بر هم زدن . (از منتهی الارب ).
-
ناشنود
لغتنامه دهخدا
ناشنود. [ ش ِ ] (ن مف مرکب ) شنیده نشده . (ناظم الاطباء). ناشنوده . ناشنیده . || چیزی که لایق و سزاوار شنیده شدن نباشد. (ناظم الاطباء). || سخن بیهوده . (ناظم الاطباء).
-
نامسموع
لغتنامه دهخدا
نامسموع . [ م َ ] (ص مرکب ) آنچه شنیده نمیشود. شنیده ناشده . || نامقبول . آنچه پذیرفته نمی گردد. آنچه مقبول نمی گردد.(ناظم الاطباء). ناشنونده . اجابت ناشده . غیرمستجاب .
-
ابوسلیمان
لغتنامه دهخدا
ابوسلیمان . [ اَ س ُ ل َ ] (اِخ ) ازدی . وی از ابی یحیی حدیث شنیده است .
-
ابوسلیمان
لغتنامه دهخدا
ابوسلیمان . [اَ س ُ ل َ ] (اِخ ) حرّانی . از انس حدیث شنیده است .
-
ابوسوید
لغتنامه دهخدا
ابوسوید. [اَ س ُ وَ ] (اِخ ) قضاعی . از تبیع حدیث شنیده است .
-
ابوحکیمه
لغتنامه دهخدا
ابوحکیمه . [ اَ ح َ م َ ] (اِخ ) عصمه . از ابوعثمان حدیث شنیده است .
-
ابوخالد
لغتنامه دهخدا
ابوخالد. [ اَ ل ِ ] (اِخ ) عیاض . محدث است و شعبه از او حدیث شنیده است .