کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شنوءة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شنوءة
لغتنامه دهخدا
شنوءة. [ ش َ / ش ُ ءَ ] (ع ص ) نیک پاک از آلایش . (منتهی الارب ). نیک پاک از آلایش و معایب . (از ناظم الاطباء). || رمنده ازهر چیز. (منتهی الارب ). رمنده . (از اقرب الموارد).
-
شنوءة
لغتنامه دهخدا
شنوءة. [ ش َ / ش ُ ءَ ] (ع مص ) نیک پاک بودن از آلایش . (منتهی الارب ). نیک پاک از آلایش و چرکینی و معایب . (از ناظم الاطباء). || رمیدن از هر چیز. (از اقرب الموارد).
-
شنوءة
لغتنامه دهخدا
شنوءة. [ش َ ءَ ] (اِخ ) ناحیه ای است در یمن و منسوب به قبایلی است از ازد. و گویند زمینی است در یمن که راه مکه بسوی عرفه در آن واقع شده است . (از معجم البلدان ).- اَزْد شنوءة ؛ قبیله ای است از یمن ، سمیت لشنآن بینهم . (منتهی الارب ). منسوب به ایشان را...
-
واژههای مشابه
-
ازد شنوءة
لغتنامه دهخدا
ازد شنوءة. [ اَ دِ ش َ ءَ ] (اِخ ) اَزدِ شَنُوَّة. رجوع به اَزد و شَنوءة، و رجوع به عیون الاخبار ج 1 ص 273 شود.
-
جستوجو در متن
-
شنوة
لغتنامه دهخدا
شنوة. [ ش َ ن ُوْوَ ] (اِخ ) ازد شنوة؛ لغتی است در ازد شنوءة که قبیله ای است . شَنَوی ّ منسوب است به وی . (منتهی الارب ).
-
ریطة
لغتنامه دهخدا
ریطة. [ رَ طَ ] (اِخ ) نام دختر منیه و دختر حارث که هردو صحابی اند. || موضعی است به ارض شنوءة. (منتهی الارب ).
-
ازد شنوة
لغتنامه دهخدا
ازد شنوة. [ اَ دِ ش َ ن ُوْ وَ ](اِخ ) اَزدِ شَنوءة. رجوع به اَزد و شَنُوَّة شود.
-
شنوی
لغتنامه دهخدا
شنوی . [ ش َ ن َ وی ی ] (ص نسبی ) شَنَئی ّ. منسوب به شنوءة. (منتهی الارب ). شَنَأی ّ (شَنَئی ّ) منسوب است به شَنوءَة و شَنَوی ّ منسوب است به شَنُوَّة. (از اقرب الموارد). لغتی است در شنئی : سفیان بن ابی زهیر شنئی و یقال له شنوی ایضاً. (منتهی الارب ).
-
عبدا
لغتنامه دهخدا
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن مالک بن نصر. از مردم شنوءة از ازد قحطانیه و جدی جاهلی است . از نسل اوست : ماسخةبن حارث . (از الاعلام زرکلی ).
-
عبید
لغتنامه دهخدا
عبید. [ ع ُ ب َ ] (اِخ ) ابن عبرةبن زهران از شنوءة الازد از قحطان . جدی جاهلی و از نسل جنادةبن ابی امیه است . (از الاعلام زرکلی ).
-
اسد
لغتنامه دهخدا
اسد. [ اَ س َ ] (اِخ ) قبیله ای است از عرب ازد (ازد شنوءة). (انساب سمعانی ذیل اسدی ). رجوع به ازد و رجوع بفهرست عیون الاخبار و فهرست البیان و التبیین شود.
-
حاجب
لغتنامه دهخدا
حاجب . [ج ِ ] (اِخ ) ابن زید یا یزید انصاری اشهلی . بقولی وی از تیره ٔ ازد شنوءة است و حلیف بنی عبدالاشهل صحابی است و در وقعه ٔ یمامه شهادت یافته است . و سیف او را در زمره ٔ کسانی آرد که از بنی عبدالاشهل در وقعه ٔ یمامه کشته شده اند. رجوع شود به کتاب...
-
ازد
لغتنامه دهخدا
ازد. [ اَ ] (اِخ ) پدر قبیله ای است در یمن که جمیع انصار از اولاد اویند و پدرش غوث نام داشت واو را ازد شنوءة و ازد عمان و ازدالسراة نیز گویند.(منتهی الارب ). مؤلف مجمل التواریخ گوید: سبا در عهد قیداربن اسماعیل پیغمبربود علیه السلام ، جد پیغامبر ما ص...