کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شناسانیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شناسانیدن
لغتنامه دهخدا
شناسانیدن . [ ش ِ دَ ] (مص ) تعریف . تبصیر. شناساندن . (یادداشت مؤلف ). معرفی کردن و معروف کنانیدن و شناختن فرمودن . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
اراء
لغتنامه دهخدا
اراء. [ اِ ] (ع مص ) ارائة. نمودن . (تاج المصادر بیهقی ). || شناسانیدن .
-
شناساندن
لغتنامه دهخدا
شناساندن . [ ش ِ دَ ] (مص ) تعریف . شناسانیدن . آشنا کردن . (یادداشت مؤلف ).شناختن فرمودن و شناسیدن کنانیدن . (ناظم الاطباء).
-
شناسانیده
لغتنامه دهخدا
شناسانیده . [ ش ِ دَ / دِ ] (ن مف ) نعت مفعولی از شناسانیدن . وقوف و اطلاع و معرفت داده شده . معرفی کرده شده .
-
معرفی
لغتنامه دهخدا
معرفی . [ م ُ ع َرْ رِ ] (حامص ) شناخته شدگی و شناختگی کسی به واسطه ٔ معرف . (ناظم الاطباء). شناسانیدن کسی ، دیگری را به شخص ثالث با ذکر نام و نشان و شغل و خصوصیات وی .- معرفی شدن ؛ شناسایی نمودن . (از آنندراج ). شناسانیده شدن کسی به دیگری به وسیله ...
-
معلوم داشتن
لغتنامه دهخدا
معلوم داشتن . [ م َ ت َ ] (مص مرکب ) شناسانیدن . به آگاهی رسانیدن . || آگاه بودن . مطلع بودن . دانستن : و هریک آنچه از غث و سمین دیار خود معلوم داشتند به عرض رسانیدند. (ظفرنامه ٔ یزدی ).
-
ارائة
لغتنامه دهخدا
ارائة. [ اِ ءَ ] (ع مص ) نمودن . (غیاث ). بنمودن . نشان دادن .- ارائه دادن و ارائه کردن ؛ نمودن . نشان دادن .- ارائه ٔ طریق ؛ راه نمودن . رهبری .راهنمائی . رهنمونی . دلالت .|| اری اﷲبفلان ؛ بنماید خدای مردم را عذاب و هلاک او را. (منتهی الارب ). || ...
-
استعراف
لغتنامه دهخدا
استعراف . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) شناخته گردانیدن . (زوزنی ). آشنائی فادادن . (تاج المصادر بیهقی ). خود را شناسانیدن . || شناختن خواستن . طلب شناسائی کردن . یقال : ائته فاستعرف الیه حتی یعرفک . (منتهی الارب ) (تاج العروس ).
-
زیباشناسی
لغتنامه دهخدا
زیباشناسی . [ ش ِ ] (حامص مرکب ) زیبایی شناسی . شناختن زیبایی و آن رشته ای است از روانشناسی . هدف زیباشناسی شناسانیدن جمال و هنر است و آن درباره ٔ مجموعه ٔ انفعالات و احساسات درونی و زیبایی و زشتی و هزل و فکاهت و غیره گفتگو کند. علم الجمال . (فرهنگ ف...
-
دریابانیدن
لغتنامه دهخدا
دریابانیدن . [ دَرْ دَ ] (مص مرکب ) دریاباندن . (متعدی دریافتن ). به دریافتن داشتن . دریافت کنانیدن . (ناظم الاطباء). شناسانیدن . فهماندن . فهمانیدن . تفهیم . حالی کردن . (یادداشت مرحوم دهخدا). اًدراء. (ترجمان القرآن جرجانی ). اًفقاه . افهام . (دهار)...
-
معلوم گردانیدن
لغتنامه دهخدا
معلوم گردانیدن . [ م َ گ َ دَ ] (مص مرکب ) معلوم گرداندن . شناسانیدن . خبر دادن . آگاه ساختن . مطلع کردن : ترا معلوم گرداند از این دریای ظلمانی که او این عالم سفلی چرا بر خشک و تر دارد. ناصرخسرو.زن را آهسته بیدار کرد و معلوم گردانید که حال چیست . (کل...
-
اشادة
لغتنامه دهخدا
اشادة. [ اِ دَ ] (ع مص ) برافراشتن چیزی را. (منتهی الارب ). || بلند کردن بنا. (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). || برداشتن آواز. || آشکار کردن چیزی . آشکارا کردن چیزی . || نسبت کردن سخن را به کسی . (منتهی الارب ). || بلند کردن نام . (زوزنی ) (تاج المصاد...
-
تبصیر
لغتنامه دهخدا
تبصیر. [ ت َ ] (ع مص ) تبصرة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بینا کردن . (زوزنی ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ).بینا گردانیدن . (آنندراج ). || شناسا کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). شناسانیدن . (آنندراج ). ...
-
معلوم کردن
لغتنامه دهخدا
معلوم کردن . [ م َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) شناسانیدن . اطلاع دادن . خبردادن . (ناظم الاطباء) : و چون بازگشت معلوم کردند که خزر مستولی شده اند. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 94).خاقانی آن تست به هر موجبی که هست معلوم کن ورا که تو خود زآن کیستی . خاقانی .سعدیا ...