کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شماخی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شماخی
لغتنامه دهخدا
شماخی . [ ش َ ] (اِخ ) ابوالعباس احمدبن عثمان بن سعید... شماخی . متوفی به سال 908 هَ . ق . او راست : کتاب السیر، درباره ٔ رجال اباضیة. (از معجم المطبوعات مصر).
-
شماخی
لغتنامه دهخدا
شماخی . [ ش َ ] (اِخ ) لقب آن دارالملک است . (از لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔمؤلف ). شهری است به اران به یک فرسنگی لشکرگاهی که شروان شاه بدانجا نشیند. (از حدود العالم ). نام شهر حاکم نشین شروان . (ناظم الاطباء). شهری معمور از بلاد شروان در ط...
-
شماخی
لغتنامه دهخدا
شماخی . [ ش َ ] (ص نسبی ) منسوب است به شماخ که نام اجدادی است . (از انساب سمعانی ).
-
شماخی
لغتنامه دهخدا
شماخی . [ ش َ] (اِخ ) قاسم بن سعید... شماخی عامری مغربی . او راست : 1- الحکمة، در شرح رأس الحکمة. 2- سردالحجة علی اهل الفصلة فی عقائد الاباضیة و الاخلاق و نحوها. 3- الظهور المحتوم ، که به سال 1327 هَ . ق . تألیف کرد. 4-القول المتین فی رد علی المخال...
-
واژههای مشابه
-
علی شماخی
لغتنامه دهخدا
علی شماخی . [ ع َ ی ِ ش َ ] (اِخ ) ابن صادق بن محمدبن ابراهیم بن حسین بن محمد داغستانی شماخی حنفی . محدث و مفسر بود و اصلش از شهر شماخ است . او در حدود سال 1125 هَ . ق . متولد شد و در جامع اموی زیر قبه ٔ نسر علم حدیث آموخت . و در 13 ذی حجه ٔ سال 1199...
-
جامع شماخی
لغتنامه دهخدا
جامع شماخی . [ م ِ ع ِ ش َم ْ ما ] (اِخ ) مسجدی است در شماخی . گویند. از بناهای ابومسلم مروزی است . تاریخ ندارد ولی معلوم است که بسیار کهنه و قدیمی است . تمام بنا از سقف و پایه از سنگ تراش و بسیارمحکم است که زلزله های پی در پی شماخی خللی در ارکان آن ...
-
حزین شماخی
لغتنامه دهخدا
حزین شماخی . [ ح َ ن ِ ش َ ] (اِخ ) دارای یک مثنوی است که در دانشمندان آذربایجان یاد شده است و او جز حزین گیلانی است ، چه از شماخی تبریز است . (ذریعه ج 9 ص 234).
-
علی اکبر شماخی
لغتنامه دهخدا
علی اکبر شماخی . [ ع َ اَ ب َ رِ ش َم ْ ما ] (اِخ ) ابن محمود نجفی شروانی شماخی . رجوع به علی اکبر شروانی شود.
-
جستوجو در متن
-
یزیدیه
لغتنامه دهخدا
یزیدیه . [ ی َ دی ی َ ] (اِخ ) نام دیگرشهر شماخی است که مرکز شروان می باشد. (از قاموس الاعلام ترکی ج 5) (از تاج العروس ). و رجوع به شماخی شود.
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن صادق بن محمدبن ابراهیم بن حسین بن محمد داغستانی شماخی حنفی . رجوع به علی شماخی شود.
-
علی حنفی
لغتنامه دهخدا
علی حنفی . [ ع َ ی ِح َ ن َ ] (اِخ ) ابن صادق بن محمدبن ابراهیم بن حسین بن محمد داغستانی شماخی حنفی . رجوع به علی شماخی شود.
-
علی داغستانی
لغتنامه دهخدا
علی داغستانی . [ ع َی ِ غ ِ ] (اِخ ) ابن صادق بن محمدبن ابراهیم بن حسین بن محمد داغستانی شماخی حنفی . رجوع به علی شماخی شود.
-
جعکی
لغتنامه دهخدا
جعکی . [ ] (اِخ ) نام یکی از چاپارخانه های میان راه شماخی به بادکوبه است . (مرآت البلدان ج 4 ص 249).