کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شماتت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شماتت
لغتنامه دهخدا
شماتت . [ ش َ ت َ ] (ع مص ، اِمص ) شاد شدن به خرابی کسی . (غیاث ). شادی در مکروه و خرابی و غم کسی . (ناظم الاطباء). شاد شدن به غم دشمن . شادمانی از مکروهی که دشمن را رسد. از رنج دشمن شاد گشتن . (یادداشت مؤلف ) : صورت نبندد که این سخن به شماتت گفته م...
-
واژههای مشابه
-
شماتت آمیز
لغتنامه دهخدا
شماتت آمیز. [ ش َ ت َ ] (ن مف مرکب ) آمیخته به شماتت . توأم با شماتت .
-
واژههای همآوا
-
شماتة
لغتنامه دهخدا
شماتة. [ ش َ ت َ ] (ع مص ) مصدر بمعنی شمات . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). شاد شدن به غم دشمن . (منتهی الارب ). شاد شدن به خرابی کسی . (آنندراج ). شادی کردن به مکروهی که دشمن را رسد. (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). رجوع به شمات و شماتت شود...
-
جستوجو در متن
-
تیوسول
لغتنامه دهخدا
تیوسول . (اِ) به معنی شماتت باشد و آن به مصیبت و آزارمردم خوشحال شدن است . (برهان ). شماتت و خوشحالی از بدبختی و مصیبت زدگی دیگران . (ناظم الاطباء). به معنی شماتت و شاد شدن از غمناکی خلق گفته و هیچ یک از این معانی شاهد ندارد و در فرهنگها نیافتیم نمید...
-
شمات
لغتنامه دهخدا
شمات . [ ش َ ] (ع مص ) شاد شدن به غم دشمن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به شماتت و شماته شود.
-
شمات
لغتنامه دهخدا
شمات . [ ش ُم ْ ما ] (ع ص ، اِ)شادشوندگان به مکروهی و خرابی کسی ، و این جمع شامت است که اسم فاعل از شماتت باشد. (آنندراج ) (غیاث ).
-
شمیت
لغتنامه دهخدا
شمیت . [ ش َ ] (از ع ، اِمص ، اِ) ملامت و شماتت . || فتنه . غوغا. (ناظم الاطباء).
-
اشمات
لغتنامه دهخدا
اشمات . [ اِ ] (ع مص ) شاد گردانیدن کسی را به غم دشمن : اشمته اﷲ به ؛ شاد گرداند او را خدای به غم دشمن .(منتهی الارب ). شاد شدن به غم دشمن . (آنندراج ). شادکامه کردن دشمن . (زوزنی ). شادمانه کردن دشمن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 13). شادکام کردن دشمن ...
-
زناطرة
لغتنامه دهخدا
زناطرة. [ زِ طِ رَ ](ع اِ) رفقای شماتت کننده و فتنه انگیز. (ناظم الاطباء): در آن میانه حادثه زناطره ٔ جمریان و رنود و اوباش دست تطاول و استیلا دراز کردند. (رشیدی ).
-
مجور
لغتنامه دهخدا
مجور. [ م ُ ج َوْ وَ ] (ع ص ) بنای سرنگون و منهدم شده و با زمین برابر شده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).- امثال :یوم بیوم الحفض المجور ؛ این مثل را در شماتت به کسی گویند که نکبتی به وی رسیده باشد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از منتهی الار...
-
بطپانچه روی خود را سرخ داشتن
لغتنامه دهخدا
بطپانچه روی خود را سرخ داشتن . [ ب ِ طَ چ َ / چ ِ ی ِ خوَدْ / خُدْ س ُت َ ] (مص مرکب ) یعنی در عین حزن و اندوه مسرور و شادمان بودن تا موجب شماتت اعدا نشود. (از آنندراج ).
-
جراحت زبان
لغتنامه دهخدا
جراحت زبان . [ ج ِ ح َ ت ِ زَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شماتت و ملامتی که از زبان دشمن به آدمی برسد : هرچند جراحت از زبان است مرهم بجز از زبان ندیدم .خاقانی .