کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شماتة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شماتة
لغتنامه دهخدا
شماتة. [ ش َ ت َ ] (ع مص ) مصدر بمعنی شمات . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). شاد شدن به غم دشمن . (منتهی الارب ). شاد شدن به خرابی کسی . (آنندراج ). شادی کردن به مکروهی که دشمن را رسد. (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). رجوع به شمات و شماتت شود...
-
واژههای مشابه
-
شماته
لغتنامه دهخدا
شماته . [ ش َ ت َ ] (روسی ، اِ) شماطه . ساعت زنگی . ساعت زنگی بزرگ . (یادداشت مؤلف ). دستگاهی مخصوص در ساعتهای دیواری و رومیزی و بزرگ که با تنظیم کردن آن در لحظه ٔ معین زنگ ساعت به صدا درمی آید یا آوازی مانند آواز ساز بیرون میدهد یا مجسمه ٔ مرغی از ...
-
واژههای همآوا
-
شماتت
لغتنامه دهخدا
شماتت . [ ش َ ت َ ] (ع مص ، اِمص ) شاد شدن به خرابی کسی . (غیاث ). شادی در مکروه و خرابی و غم کسی . (ناظم الاطباء). شاد شدن به غم دشمن . شادمانی از مکروهی که دشمن را رسد. از رنج دشمن شاد گشتن . (یادداشت مؤلف ) : صورت نبندد که این سخن به شماتت گفته م...
-
جستوجو در متن
-
شمات
لغتنامه دهخدا
شمات . [ ش َ ] (ع مص ) شاد شدن به غم دشمن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به شماتت و شماته شود.
-
شماطه
لغتنامه دهخدا
شماطه . [ش َم ْ ما طَ / طِ ] (از روسی ، اِ) زنگی است که در بعضی ساعتها تعبیه کنند و با عقربه و فنر و پیچ خاصی که دارد آنرا طوری قرار دهند که در سر ساعت دلخواه شدید و متوالی و طولانی زنگ بزند و انسان را از فرارسیدن ساعت مورد نظر آگاه سازد. از شماطه ٔ ...
-
شادی کردن
لغتنامه دهخدا
شادی کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) استبشار. (ترجمان القرآن ). تفریح . مسرت نمودن . ابهاج : قارون نکرد شادی چندان به نعمتش کز بهر ایر خواجه کنی تو همی کروز. منجیک .کرا بانگ و نامش شود زیر خاک چه شادی کند خیره بر بانگ زیر. ناصرخسرو.به کام دل نشاط افزای ...
-
شماتت
لغتنامه دهخدا
شماتت . [ ش َ ت َ ] (ع مص ، اِمص ) شاد شدن به خرابی کسی . (غیاث ). شادی در مکروه و خرابی و غم کسی . (ناظم الاطباء). شاد شدن به غم دشمن . شادمانی از مکروهی که دشمن را رسد. از رنج دشمن شاد گشتن . (یادداشت مؤلف ) : صورت نبندد که این سخن به شماتت گفته م...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد اصفهانی ، مکنی به ابوالریان . هندوشاه در تجارب السلف ص 247 آرد که : مولد و منشاء او اصفهان است و در کتابت توغلی نداشت اما مردی عاقل بود و عقل او جبر قلّت معرفت وی میکرد و در آخر ایام عضدالدّوله وزیر شد و چون عضدالدّول...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد مکنی به ابوالریان . مولد و منشاء او اصفهان است او در کتابت توغلی نداشت اما مردی عاقل بود و عقل او جبر قلت معرفت میکرد و در آخر ایام عضدالدوله وزیر شد و چون عضدالدوله وفات کرد و آن در روز دوشنبه ٔ نوزدهم شهر شوال سنه ٔ...