کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شلتوک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شلتوک
لغتنامه دهخدا
شلتوک . [ ش َ ] (اِ) چلتوک . شالی . (یادداشت مؤلف ). شالی و برنجی که هنوز از پوست برنیاورده باشند. (از برهان ) (از غیاث ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از فرهنگ جهانگیری ) : چو شلتوک آمد به دنیا درون به چاهی ز کربال شد سرنگون . بسحاق اطعمه ...
-
جستوجو در متن
-
چلتوک
لغتنامه دهخدا
چلتوک . [ چ َ ] (اِ) شلتوک . برنج با پوست . برنج پوست نگرفته . برنج پوست ناکنده . برنجی که هنوز از پوست برنیاورده باشند. شالی . برنج از پوست برنیامده . و رجوع به شالی و شلتوک و چلتوک زار شود.
-
آبدنگ
لغتنامه دهخدا
آبدنگ . [ دَ ] (اِ مرکب ) دنگی که بقوت آب حرکت کند و بدان شلتوک برنج کوبند و از نیشکر آب گیرند.
-
بج
لغتنامه دهخدا
بج . [ ب ِ ] (اِ) شلتوک . (یادداشت مؤلف ). ارز. برنج . (برهان قاطع). بِنج . (آنندراج ).
-
چیتی جو
لغتنامه دهخدا
چیتی جو. [ ج َ جُو ] (اِ مرکب ) شلتوک بی مغز که به مرغان دهند. (یادداشت مؤلف ).
-
دنگ کوب
لغتنامه دهخدا
دنگ کوب .[ دَ ] (نف مرکب ) دنگ کوبنده . دنگی . کسی است که مزد گیرد و به دنگ شلتوک را از پوست برآرد تا برنج را سفید کند، و در لهجه ٔ شوشتری آن را دنکو گویند. (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ). شخصی که برنج را از پوست جدا کند. (برهان ) (نا...
-
کالجار
لغتنامه دهخدا
کالجار. (اِ مرکب ) مزرعه ٔ برنج . (از برهان ) (جهانگیری ) (ناظم الاطباء). مزرعی که در آن شلتوک کارند. (آنندراج ). کالیجار. رجوع به شالی زار در همین لغت نامه شود.
-
چوپاره
لغتنامه دهخدا
چوپاره . [ رَ ] (اِ مرکب ) ظرفی است چوبی مانند سینی که برای صاف کردن برنج از شلتوک و غیره استفاده می کنند و آن را بوسیله ٔ چرخهای آبی از چوب یک تکه درست می کنند. (یادداشت مؤلف ).
-
جاکو
لغتنامه دهخدا
جاکو. (اِ) در لهجه ٔ گیلان چوبی که بدان برنج کوبند. چوب مخصوصی است که شلتوک را از ساقه جدا میکند این واژه از دو جزء تشکیل شده است . «جا aَJ» به معنای جو و «کو ku» به معنای کوب . (از فرهنگ گیلگی ).
-
دراورد
لغتنامه دهخدا
دراورد. [ ] (اِخ ) بگفته ٔ حمداﷲ مستوفی (نزهةالقلوب ج 3 ص 83) از بلاد آذربایجان است ودر زمان سابق قصبه بوده و اکنون ولایتی است و قشلاق جمعی از مغول . حاصلش از غله و پنبه و شلتوک می باشد.
-
دنکو
لغتنامه دهخدا
دنکو. [ دَ / دِ] (نف مرکب ) مخفف دنگ کوب ، و آن کسی است که مزد گیردو به دنگ شلتوک را از پوست برآرد تا برنج را سفید کند. (لغت محلی شوشتر). رجوع به دنگی و دنگ کوب شود.
-
ایستگی
لغتنامه دهخدا
ایستگی . [ ت ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان عقیلی شهرستان شوشتر، دارای 300 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ کارون و محصول آن غلات ، پنبه و شلتوک است . ساکنین از طایفه ٔ چهارلنگ بختیاری هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
برنج کوب
لغتنامه دهخدا
برنج کوب . [ ب ِ رِ ] (نف مرکب ) برنج کوبنده . آنکه برنج را می کوبد. آنکه دانه های برنج را از شلتوک باعمل کوفتن برآرد. که دانه ٔ برنج را از پوست به کوفتن جدا کند. رزّاز. (لغت محلی شوشتر، خطی ، ذیل رز).
-
بنج
لغتنامه دهخدا
بنج . [ ب ِ ] (ع اِ) اصل . (منتهی الارب ) (آنندراج ). اصل . ریشه . نژاد. نسب . (ناظم الاطباء). اصل بابونج . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || و رجوع به نشوءاللغه شود. || شلتوک . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).