کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شفترنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شفترنگ
لغتنامه دهخدا
شفترنگ . [ ش َ رَ ] (اِ مرکب ) میوه ٔ سرخ و سپید و زردی مایل مابین شفتالو و زردآلو. (ناظم الاطباء). چیزی است مانند شفتالو بیشتر سرخ و سفید. (از فرهنگ اوبهی ) (لغت فرس اسدی ). نوعی از شفتالو. شلیل . (آنندراج ) (انجمن آرا). تالانک . رنگینان . زلیق . شل...
-
جستوجو در متن
-
شفتلنگ
لغتنامه دهخدا
شفتلنگ . [ ش َ ت َ ل َ ] (اِ مرکب ) شفترنگ . (ناظم الاطباء) (از شعوری ج 2 ص 127). رجوع به شفترنگ شود.
-
شفته رنگ
لغتنامه دهخدا
شفته رنگ . [ ش ِ ت َ / ت ِ رَ ] (اِ مرکب ) شفترنگ . (ناظم الاطباء). رجوع به شفترنگ شود.
-
شکیر
لغتنامه دهخدا
شکیر. [ ش َ ] (اِ) شفترنگ است و آن میوه ای باشد شبیه شفتالو. (آنندراج ) (برهان ). رجوع به شلیل و شفترنگ شود.
-
مالانک
لغتنامه دهخدا
مالانک . [ ن َ ] (اِ) شفترنگ را گویند و آن میوه ای است شبیه شفتالو. (برهان ). به معنی شفتلنگ است که شفتالو باشد. (انجمن آرا) (آنندراج ). شفتالوی سرخ که شفترنگ نیز گویند. (ناظم الاطباء). و رجوع به تالانک و شفترنگ شود.
-
زلیق
لغتنامه دهخدا
زلیق . [ زُل ْ ل َ ] (ع اِ) شفترنگ و آن نوعی از شفتالو است ، تابان بی پشم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). به فارسی شلیل گویند. (ناظم الاطباء). شفترنگ . شبته رنگ . شلیل . شلیر. تالانه . فرسک . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)...
-
شیفته رنگ
لغتنامه دهخدا
شیفته رنگ . [ ت َ / ت ِ رَ ] (اِ مرکب ) زردآلو. || هلوی بی پرز و شلیل . (ناظم الاطباء). رجوع به شفترنگ شود. || نوعی از گزر شیرین و سپید. (ناظم الاطباء).
-
فرسک
لغتنامه دهخدا
فرسک . [ ف ِ س ِ ] (اِ) شفتالو یا نوعی از آن ، تنک پوست یا سرخ رنگ . یا شفتالویی که از هسته ٔ خودشکافته گردد. (از منتهی الارب ). شفتالو را گویند و آن میوه ای است معروف . (برهان ). شفتالوی بی پرز. شلیل . تالانه . زلیق . شفترنگ . چلازه . (یادداشت به خط...
-
شلیر
لغتنامه دهخدا
شلیر. [ ش َ ] (اِ) شلیل و نوعی از شفتالو. (ناظم الاطباء). بمعنی شلیل است . (فرهنگ جهانگیری ). شبه شفتالو بعضی تمام سرخ و بعضی سفید و زرد. (فرهنگ اوبهی ). شفترنگ که شبیه شفتالو است . (از برهان ). فرسک . رنگینان .زلیق . تالانک . (یادداشت مؤلف ). رجوع ...
-
شکرامرود
لغتنامه دهخدا
شکرامرود. [ ش َ ک َ اَ ] (اِ مرکب ) گلابی شیرین چون شکر. قسمی امرود بسیار شیرین . (یادداشت مؤلف ) : شکرامرود در شکرخندی عقد عناب در گهربندی . نظامی .نقل تو خشک و میوه و نقل من است ترچون سیب و آبی و شکرامرود و شفترنگ .عمید لوبکی (در جدال شراب و بنگ )...
-
تالانک
لغتنامه دهخدا
تالانک . [ ن َ ] (اِ) میوه ای است شبیه به شفتالو . (برهان ). نوعی از شفتالو است . (آنندراج ) (انجمن آرا). تالانه . (آنندراج ) (انجمن آرا) (فرهنگ نظام ). فرسک . (فرهنگ نظام ). شفترنگ . رنگینان . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). زردآلو. (ناظم الاطباء). ش...
-
رنگینان
لغتنامه دهخدا
رنگینان . [ رَ ] (اِ) شفترنگ . (فرهنگ اسدی ) (برهان قاطع) (آنندراج ). تالانک . (فرهنگ اسدی ). میوه ای است شبیه به شفتالو. (از برهان قاطع). نوعی است از شفتالو. (آنندراج ). شلیل . شلیر : هست پروین چو دسته ٔنرگس همچو بنات نعش رنگینان .مشرقی (از فرهنگ اس...
-
چاشتگه
لغتنامه دهخدا
چاشتگه . [ گ َه ْ ] (اِ مرکب ) هنگام چاشت . زمان چاشت . وقت چاشت . چاشتگاه . چاشتگاهان . چاشتگاهی : با سماع چنگ باش از چاشتگه تا آنزمانک بر فلک پیدا شود پروین چو سیمین شفترنگ . عسجدی .چرخ از سموم گرمگه زاده وبا هر چاشتگه دفع وبا را جام شه یاقوت کردار...
-
شلیل
لغتنامه دهخدا
شلیل . [ ش َ ] (اِ) میوه ٔ خوشبو و گوارا و آبدار شبیه به شفتالو. (از غیاث ) (از فرهنگ جهانگیری ) (ناظم الاطباء) (از انجمن آرا) (از آنندراج ). زلیق . شلیر. شفترنگ . رنگینان . تالانک . فرسک . شفتالوی بی پرز. شبته رنگ . و در شلیر، را به لام بدل شود. (یا...