کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شغف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شغف
لغتنامه دهخدا
شغف . [ ش َ ] (ع مص ) رسیدن دوستی مر غلاف دل کسی را، و کذا: شغفه المرض . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) (از ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ص 61) (از تاج المصادر بیهقی ) (از غیاث اللغات ). قوله تعالی : قد شغفها حباً (ق...
-
شغف
لغتنامه دهخدا
شغف . [ ش َ / ش َ غ َ ] (ع اِ) درآمدنگاه بلغم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). و رجوع به شغاف شود. || دانه ٔ دل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). و رجوع به شغاف شود. || غلاف دل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)(آنندراج ) (از اقرب ا...
-
شغف
لغتنامه دهخدا
شغف . [ ش َ غ َ ] (اِخ ) نام موضعی است در عمان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
شغف
لغتنامه دهخدا
شغف . [ ش َ غ َ ] (ع اِ) پوست درخت غاف . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || دورترین مرحله ٔ محبت و دوستی . (از اقرب الموارد). و رجوع به شغاف شود.
-
شغف
لغتنامه دهخدا
شغف . [ ش َ غ َ ] (ع مص ) به غلاف دل کسی آویخته شدن . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). شیفته گردانیدن . رسیدن دوستی به میان دل . || درآویختن چیزی به چیزی . (غیاث اللغات ).
-
شغف
لغتنامه دهخدا
شغف . [ش ُ ] (ع اِ) بیماریی است که زیر استخوان پهلو از طرف راست پیدا شود. (آنندراج ). و رجوع به شَغْف شود.
-
واژههای همآوا
-
شقف
لغتنامه دهخدا
شقف . [ ش َ ق َ ] (ع اِ) سفال . || سفال شکسته ٔ ریزه . ج ، شِقاف . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
درآمدنگاه
لغتنامه دهخدا
درآمدنگاه . [ دَ م َ دَ ] (اِ مرکب ) جای درآمدن : شغف ، شَغاف ؛ درآمدنگاه بلغم . (منتهی الارب ).
-
فریفتگی
لغتنامه دهخدا
فریفتگی . [ ف ِ / ف َ ت َ / ت ِ ] (حامص ) شغف . اغترار. (یادداشت بخط مؤلف ). گول خوردگی . فریب خوردن .
-
شوز
لغتنامه دهخدا
شوز. [ ش َ ] (ع مص ) شیفته ٔ کسی شدن وفعل آن مجهول آید. (منتهی الارب ). مشغوف شدن به کسی ،و آن با «با» متعدی شود و بصورت مجهول : شیزَ به شَوزاً (علی المجهول )؛ شُغِف َ به . (از اقرب الموارد).
-
تحریص کردن
لغتنامه دهخدا
تحریص کردن . [ ت َ ک َ دَ ](مص مرکب ) ترغیب کردن . حریص گردانیدن . آزمند ساختن .در شغف انداختن : و همه را بر عداوت تو تحریص کرده است . (کلیله و دمنه ). رجوع به تحریص شود.
-
شعف
لغتنامه دهخدا
شعف . [ ش َ ] (ع مص ) شیفته کردن دوستی کسی دل کسی را. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). شیفته گردانیدن . (ترجمان القرآن جرجانی ) (دهار). دل بردن و شیفته گردانیدن . عشق . (از مصادراللغة زوزنی ). || بیمار گردانیدن دل کسی را...
-
قطان
لغتنامه دهخدا
قطان . [ ق ُطْ طا ] (ع اِ) ج ِ قاطن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قاطن شود : ما بی حب الحیطان و لکن شغف بالقطان . (بدیع الزمان همدانی ).