کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شغر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شغر
لغتنامه دهخدا
شغر. [ ش َ ] (ع اِمص ) پای برداشتن سگ تا بمیزد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (ازآنندراج ) (از تاج المصادر بیهقی ). یک پا برداشتن سگ باشد بجهت شاشیدن . (برهان ). برداشتن سگ یک پای خود را خواه بول کند و خواه بول نکند یا تا بول کند. (ازاقرب الموارد). |...
-
شغر
لغتنامه دهخدا
شغر. [ ش َ ] (ع اِمص ) دوری . || گشادگی . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || جدایی . || تقسیم . (ناظم الاطباء).
-
شغر
لغتنامه دهخدا
شغر. [ ش ُ / ش ُ غ ُ ] (اِ) خارپشت . (ناظم الاطباء). اما لغت مصحف سغر و اسغر است . رجوع به سغر و اسغر شود. || شغار و راسو. (ناظم الاطباء).
-
شغر
لغتنامه دهخدا
شغر. [ش ُ ] (اِخ ) قلعه ای است نزدیک انطاکیه . (منتهی الارب ). قلعه ٔ استواری است در نزدیکی انطاکیه ، و در مقابل آن قلعه ٔ دیگری است موسوم به بکاس ، بالای کوهی که در بین آنها وادی خندق مانندی است . (از معجم البلدان ).
-
شغر
لغتنامه دهخدا
شغر.[ ش َ غ َ ] (اِ) چغر و سختی و ستبری که در پوست دست و اندام بسبب کار کردن و کار فرمودن پیدا شود. (از برهان ) (ناظم الاطباء). پوست که بر دست و پای مردم از کثرت کار سخت سیاه گردد و آنرا پینه نیز گویند، و بجای «ر»، «ه » نیز گفته اند، ظاهراً تصحیف است...
-
واژههای همآوا
-
شقر
لغتنامه دهخدا
شقر. [ ش َ ] (اِخ ) جزیره ای است به اندلس .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). نام جزیره ای است در مشرق اندلس که از باصفاترین نقاط جهان است و کثرت آب و انبوه درختان آنجا را هیچ جا ندارد. (از معجم البلدان ). و رجوع به حلل السندسیة ص 76 شود.
-
شقر
لغتنامه دهخدا
شقر. [ ش َ ] (ع اِ) کار مهم و دلچسب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || مقصود. ج ، شُقور. (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
شقر
لغتنامه دهخدا
شقر. [ ش َ ق َ ] (ع مص ) سرخ و سپید شدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
-
شقر
لغتنامه دهخدا
شقر. [ ش ِ ] (اِخ ) شقرا. نام رودی به اسپانیا که شهر لارده بر ساحل آن است . (دمشقی ) (یادداشت مؤلف ).
-
شقر
لغتنامه دهخدا
شقر. [ ش ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ شَقْراء و اَشْقَر. (ناظم الاطباء). رجوع به اشقر و شقراء شود.
-
شقر
لغتنامه دهخدا
شقر. [ ش ُ ق َ ] (ع اِ) خروس . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || دروغ . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از مهذب الاسماء) (از اقرب الموارد).
-
شقر
لغتنامه دهخدا
شقر.[ ش َ ق ِ ] (ع اِ) لاله . (منتهی الارب ) (آنندراج ). لاله و شقایق . ج ، شُقْران ، شُقّار، شُقاری ̍، شَقاری ̍. (از ناظم الاطباء). شقایق است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). شقایق نعمان است . (از اقرب الموارد) (از مخزن الادویه ). لاله ٔ کوهی . (غیاث ). شقای...
-
جستوجو در متن
-
شغور
لغتنامه دهخدا
شغور. [ ش ُ ] (ع مص ) شغر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به شغر شود.