کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شغب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شغب
لغتنامه دهخدا
شغب . [ ش َ ] (اِخ ) نام آبخوری میان بصره و شام . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ).
-
شغب
لغتنامه دهخدا
شغب . [ ش َ ] (ع مص ) انحراف ورزیدن از راه و میل کردن از آن . (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). میل وانحراف ورزیدن از راه . (منتهی الارب ) . میل کردن از راه . (از اقرب الموارد).
-
شغب
لغتنامه دهخدا
شغب . [ ش َ / ش َ غ َ ] (ع مص ) برانگیختن فتنه و شر را بر قومی . (ناظم الاطباء). تهییج شر. (یادداشت مؤلف ) (از اقرب الموارد). برانگیختن فتنه و تباهی و خصومت و نزاع . (منتهی الارب ) (آنندراج ). گویند: شغیهم و شغب علیهم و شغب بهم ؛ یعنی شر را بر ایشان...
-
شغب
لغتنامه دهخدا
شغب . [ ش َ / ش َ غ ِ ] (ع ص ) فتنه انگیز. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).
-
شغب
لغتنامه دهخدا
شغب . [ ش َ /ش َ غ َ ] (ع اِمص ) تباهی . || فتنه . (ناظم الاطباء). || گستاخی . (ناظم الاطباء). || تهییج مردم به فتنه و شر، چنانکه سپاهیان رابه انقلاب و قیام . (از اقرب الموارد). || نزاع و خصومت . || شکایت . (ناظم الاطباء).- ذات شغب ؛ زنی که امتناع ک...
-
شغب
لغتنامه دهخدا
شغب . [ ش َ غ َ ] (ع اِمص ، اِ) غوغا و شور و آواز بلند و هنگامه و نعره و فریاد. (ناظم الاطباء). غوغا. تقریباً عین معنی شور را دارد. (یادداشت مؤلف ) : چو بگذشت یک پاس از تیره شب بیاسود طایر ز بانگ و شغب . فردوسی .بدین طرب همه شب دوش تا سپیده ٔ بام هم...
-
شغب
لغتنامه دهخدا
شغب . [ ش ِ غ َب ب ] (ع ص ) شغب [ ش َ / ش َ غ ِ ]. شَغّاب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به شغاب شود.
-
واژههای مشابه
-
شغب ناک
لغتنامه دهخدا
شغب ناک . [ ش َ غ َ ] (ص مرکب ) صاحب آوازه . (آنندراج ). خروشان . نالان . فریادکنان . (یادداشت مؤلف ). غرش کنان . با شور و غوغا : تا روی به جنبش ننهد ابر شغب ناک صافی نشود رهگذر سیل ز خاشاک . منوچهری .برآورد از جگر آهی شغب ناک چو مصروعی ز پای افتاد ...
-
شور و شغب
لغتنامه دهخدا
شور و شغب . [ رُ ش َ غ َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) فتنه و غوغا و هیجان : الضجاج ، المضاجّة؛ با یکدیگر شور و شغب کردن . (تاج المصادر بیهقی ). ضوضاء؛ شور و شغب . (یادداشت مؤلف ) : بتا تا چشم چون نرگس گشادی همه آفاق پر شور و شغب بود.عطار.
-
واژههای همآوا
-
شقب
لغتنامه دهخدا
شقب . [ ش َ / ش ِ] (ع اِ) مغاک میان دو کوه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || شکاف کوه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از مهذب الاسماء) (از اقرب الموارد). || تنگ جای از وادیها که مرغان در آن آشیانه گیرند. ج ،...
-
شقب
لغتنامه دهخدا
شقب . [ ش َ ق َ / ش ِ ] (ع اِ) یک قسم درختی که بار آن مانند کُنار است . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
شاغب
لغتنامه دهخدا
شاغب . [ غ ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از شغب . شرانگیز. فتنه انگیز. مهیج شر. رجوع به شغب شود.