کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شغال به پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شغال به
لغتنامه دهخدا
شغال به . [ ش َ ب ِه ْ ] (اِ مرکب ) شال . بِه ِ جنگلی . نام شغال به را در مازندران و رامیان و کتول به این درخت میدهند و در لاهیجان به نام توچ معروف است . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به توچ و شال شود.
-
واژههای مشابه
-
علی شغال
لغتنامه دهخدا
علی شغال . [ ع َ ی ِ ؟ ] (اِخ ) (ملا...) نصرابادی نام اورا با ابیاتی از اشعارش که در معما سروده است در تذکره ٔ خود آورده است . (از الذریعه ٔ آقا بزرگ طهرانی ج 9 ص 529 از تذکره ٔ نصرابادی ، فصل پانزدهم ص 504).
-
شغال آباد
لغتنامه دهخدا
شغال آباد. [ ش َ ] (اِخ ) دهی از دهستان استرآبادرستاق بخش مرکزی شهرستان گرگان . سکنه ٔ آن 200 تن . آب آن از قنات است . محصول عمده آن برنج و غلات و لبنیات است . صنایع دستی زنان بافتن پارچه های ابریشمی و کرباس است . راه اتومبیل رو دارد. (از فرهنگ جغراف...
-
شغال تپه
لغتنامه دهخدا
شغال تپه . [ ش َ ت َپ ْ پ ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان گوکلان بخش مرکزی شهرستان گنبدقابوس . آب آن از رودخانه ٔ تنگ راه و چشمه تأمین میشود. سکنه ٔ آن 300 تن .محصول عمده ٔ آن غلات ، برنج ، صیفی و حبوب است . صنایع دستی زنان بافتن پارچه های ابریشمی و نمدمال...
-
شغال چس
لغتنامه دهخدا
شغال چس . [ ش َ چ ُ ] (اِ مرکب ) درختچه ای است در دره ٔ کتول و جنگلهای مازندران . (یادداشت مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
شال به
لغتنامه دهخدا
شال به . [ ب َ / ب ِه ] (اِ مرکب ) مخفف شغال به . نوعی از به است که آن را در رامیان و کتول شغال به نیز گویند. (از جنگل شناسی ج 1 ص 242). توچ . سنگه . به جنگلی . (یادداشت مؤلف ).
-
وأواء
لغتنامه دهخدا
وأواء. [ وَءْ ] (ع اِ صوت ) آواز و صیحه ٔ شغال و در اساس آمده که اختصاص به شغال ندارد. (از اقرب الموارد).
-
شگار
لغتنامه دهخدا
شگار. [ ش َ ] (اِ) شغال .(ناظم الاطباء) (از فرهنگ جهانگیری ) (از برهان ). تبدیل شغار. (آنندراج ) (انجمن آرا). رجوع به شغال شود.
-
توچ
لغتنامه دهخدا
توچ . (اِ) بِه ِ جنگلی . شغال به . شال به . این نام را در لاهیجان و دیلمان و رودسر به بِه ِ جنگلی میدهند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به توج و شغال به و شال به و جنگل شناسی ساعی ج 2 ص 242 شود.
-
گرشال
لغتنامه دهخدا
گرشال . [ گ ُ ] (اِ مرکب ) جانوری است که از گرگ و شغال حاصل میشود و از هر دو نصیبی دارد و بعضی به کسر اول گفته اند و جانوری رانام برده اند که از خرس و شغال تولد کند. (برهان ) (آنندراج ). مخفف «گرگ شغال ». (حاشیه ٔ برهان چ معین ).
-
شغبر
لغتنامه دهخدا
شغبر. [ ش َ ب َ / ب ِ ] (ع اِ) شغال . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). و شغبز، تصحیف آن است . رجوع به شغبز و شغال شود.
-
ذیب الارمن
لغتنامه دهخدا
ذیب الارمن . [ بُل ْ اَ م َ ] (ع اِ مرکب ) شغال . ابن آوی . رجوع به ذئب الارمن شود.
-
بنت آوی
لغتنامه دهخدا
بنت آوی . [ ب ِ ت ُوا ] (ع اِ مرکب ) شغال ماده . رجوع به ابن آوی شود.