کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شعوری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شعوری
لغتنامه دهخدا
شعوری . [ ش ُ ] (اِخ ) حسن شعوری حلبی . از مشاهر ادباست که در حلب متولد شده و به اسلامبول رفته و در سلک منشیان دولتی منسلک و در رشته ٔ معارف مشهور. و از تألیفات و آثار قلمی اوست :1- پندنامه ٔ ترکی منظوم ، که ترجمه ٔ پندنامه ٔ شیخ عطار است . 2- دیوان...
-
شعوری
لغتنامه دهخدا
شعوری . [ ش ُ ] (اِخ ) نیشابوری . از گویندگان قرن دهم هجری و از نیشابور بود و اغلب در مشهد اقامت میکرد. صاحب ذوق و خوش طبع است . ابیات زیر از اوست :آرزوی ما جمال خوبرویی بیش نیست قسمت ما از جمالش آرزویی بیش نیست .شعوری چون روم از بیخودی ناخوانده در ب...
-
واژههای مشابه
-
بی شعوری
لغتنامه دهخدا
بی شعوری . [ ش ُ ] (حامص مرکب ) نادانی . بی عقلی . بی ادراکی .
-
حسن شعوری
لغتنامه دهخدا
حسن شعوری . [ ح َ س َ ن ِ ش ُ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ حلبی . ساکن قسطنطنیه و کاتب دیوان بود و در 1105 هَ . ق . درگذشت . او راست : دستورالعمل و دیوان شعر و ذیل ریاض الشعراء و فرهنگ شعوری در لغت فارسی به ترکی و منظومه ای به پیروی پندنامه ٔ عطار. (هدیةالعارف...
-
واژههای همآوا
-
شاوری
لغتنامه دهخدا
شاوری . [ وِ ] (اِخ ) محمدبن ابراهیم الصنعائی معروف به شاوری . از قراء است و در حدود سال 839 هَ . ق .درگذشته است . از اوست : فکاهة البصر و السمع فی معرفة القرأات السبع. (از معجم المؤلفین ج 8 ص 204).
-
شاوری
لغتنامه دهخدا
شاوری . [ وو ] (حامص ) بمعنی حیله گری است . (انجمن آرا) (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
پوج
لغتنامه دهخدا
پوج . (ص ) درشت و ناهموار و گرد و عاری از لطافت . (شعوری ). از مجعولات شعوری است .
-
پناور
لغتنامه دهخدا
پناور. [ پ َ وَ ] (اِ) صاحب فرهنگ شعوری گوید بمعنی کورک است که در عربی آن را دُمَل گویند و آنندراج این کلمه را با آن معنی از شعوری نقل کرده است و به شعوری اعتمادی نیست .
-
کافلو
لغتنامه دهخدا
کافلو. (اِ) مرغی است . (شعوری ج 2 ص 256). || شخص بزرگ . || پیراهن . (شعوری ج 2 ص 256).
-
غرش
لغتنامه دهخدا
غرش . [ غ ِ ] (اِ) نفرت و کراهت . (ناظم الاطباء) (فرهنگ شعوری ). شعوری در لسان العجم شعری بی وزن هم برای آن شاهد آورده است .
-
تالیدن
لغتنامه دهخدا
تالیدن . [ دَ ] (مص ) تنها شعوری این کلمه را بمعنی یغماگری آورده و شاهدی هم ندارد. رجوع به لسان العجم شعوری ج 1 ص 286 شود.
-
پیوژه
لغتنامه دهخدا
پیوژه . [ ژَ / ژِ ] (اِ) فربهی . (شعوری ). || جامه هایی که مانند آن بسیار باشد. (فرهنگ شعوری ج 1 ص 254).