کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شعوبیه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
شعوبیة
لغتنامه دهخدا
شعوبیة. [ ش ُ بی ی َ ] (اِخ ) شعوبیه . گروه شعوبی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). فرقه ای از مسلمانان که به تحقیر شأن عرب و اهانت بر آنان ایستادند و منشاء این فرقه موالیان و بعضی ابناء امأاند. گویند آنگاه که معاویه زیادبن ابیه را...
-
جستوجو در متن
-
شعوبیان
لغتنامه دهخدا
شعوبیان . [ ش ُ ] (اِخ ) شعوبیه . گروه شعوبی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به ماده ٔ شعوبیه و تاریخ تمدن جرجی زیدان ج 4 ص 135 شود.
-
شعوبی
لغتنامه دهخدا
شعوبی . [ ش ُ بی ی ] (ع ص نسبی ، اِ) کسی که تازیان را حقیر شمارد و آنان را بر ایرانیان و سایر مردمان ترجیح ندهد و فضیلتی برای عرب قائل نباشد. (ناظم الاطباء). آنکه عرب را از عجم تفضیل ننهد، و آن گروه را شعوبیه گویند. (از منتهی الارب ). آنکه عرب را برع...
-
جهمی
لغتنامه دهخدا
جهمی . [ ج َ ] (اِخ ) احمدبن محمدبن حمیدبن سلیمان بن عبداﷲبن ابی جهم ، مکنی به ابوعبداﷲ. شاعر و ادیب و راویه و نسابه بوده است . او راست : 1 - انساب قریش و اخبارها. 2 - کتاب المعصومین . 3 - کتاب المثالب . 4 - کتاب الابتصار، در رد شعوبیه . 5 - کتاب فضا...
-
ابن فارس
لغتنامه دهخدا
ابن فارس . [ اِ ن ُ رِ ] (اِخ ) ابوالحسن یا ابوالحسین احمدبن فارس بن زکریابن محمدبن حبیب الرازی اللغوی . در اقسام علوم خاصه در لغت امام بود و کتاب مجمل او در لغت عرب با همه ٔ اختصار حاوی فوائد جَمّه است . او اصلاً از مردم ری بود و بقزوین علم و ادب فر...
-
صالح پیغمبر
لغتنامه دهخدا
صالح پیغمبر. [ل ِ ح ِ پ َ / پ ِ غ َ ب َ ] (اِخ ) وی پیغمبر ثمود است . صاحب تاریخ گزیده نسب او را چنین نویسد: صالح بن آسف بن عبیدبن ناحج بن خادربن ثمودبن حاثربن ادهم بن سام بن نوح . در ترجمه ٔ تاریخ طبری گوید صالح از فرزندان سام بن نوح است و این گروه ...
-
جاحظ
لغتنامه دهخدا
جاحظ. [ ح ِ ] (اِخ ) عمروبن بحربن محبوب بن فزارة الکنانی البصری ، مکنی به ابوعثمان و معروف به جاحظ. رئیس فرقه ٔ معروف جاحظیه از فرقه های معتزله . وی در حدود سنه ٔ 160 هَ .ق .در بصره تولد یافت و در همانجا زندگی میکرد و درک خدمت اصمعی و ابی عبیده و ابی...
-
اسدی
لغتنامه دهخدا
اسدی . [ اَ س َ ] (اِخ ) علی بن احمد اسدی طوسی مکنی به ابی نصر. کنیه و نام و نسب او بهمین صورت در کتب تذکره آمده و اسدی در انجام کتاب الابنیة عن حقایق الادویة نام و نسب خود را همچنان نوشته است . اسدی لقب یا تخلص شعری است که در انجام همان کتاب و گرشاس...
-
بابک خرم دین
لغتنامه دهخدا
بابک خرم دین . یا خرمی [ ب َ ک ِ خ ُ ر رَ ](اِخ ) ابن الندیم در الفهرست آرد: واقدبن عمرو تمیمی که تاریخ بابک کرده است گوید: پدر بابک روغنگری از مردم مدائن بود وقتی جلای وطن کرده به ثغر آذربایجان شد و در روستای میمذ به ده بلال آباد مسکن گزید بر پشت رو...