کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شعفة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شعفة
لغتنامه دهخدا
شعفة. [ ش َ ع َ ف َ ] (ع اِ) شَعْفَة. سر کوه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (مهذب الاسماء) (دهار) (از اقرب الموارد). || سر هر چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). بالای هر چیزی . (از اقرب الموارد). ج ، شَعَف ، شُعوف ، شِعاف ، ...
-
شعفة
لغتنامه دهخدا
شعفة. [ ش َ ف َ ] (ع اِ) شَعَفَة. باران نرم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به شَعَفَة شود.
-
شعفة
لغتنامه دهخدا
شعفة. [ ش َ ف َ ] (ع مص ) شیفته گردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). رجوع به شعف شود.
-
واژههای همآوا
-
شافت
لغتنامه دهخدا
شافت . [ ف َ ] (ع اِ) شافة. اصل و بیخ ، یقال استأصل اﷲ شافته ؛ یعنی ببرد اصل و بیخ آن را خدای . (منتهی الارب ): امید بفضل اله و اقبال پادشاه چنانکه عنقریب سورت ظفر نازل شود... و دفع آفت و استیصال شافت ایشان حاصل گردد. (المضاف الی بدایع الازمان ص 38)...
-
شآفة
لغتنامه دهخدا
شآفة. [ ش َ ف َ ] (ع مص ) به خشم آوردن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). || بیرون آمدن ریش در پای . || ریش شدن ناخن پای . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || ترس از رسیدن چشم زخم . || ترس از راه نمودن کسی را که خوش آیند نباشد دیگری ...
-
جستوجو در متن
-
شعفات
لغتنامه دهخدا
شعفات . [ ش َ ع َ ] ع اِ) ج ِ شَعَفَة. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ج ِ شعفة، به معنی سر کوه و سر هر چیزی . (آنندراج ). و رجوع به شعفة شود.
-
شعوف
لغتنامه دهخدا
شعوف . [ ش ُ ] (ع اِ) ج ِ شَعَفَة. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ج ِ شعفة، به معنی سر کوه و سر هر چیزی . (آنندراج ). و رجوع به شَعَفة شود.
-
شعاف
لغتنامه دهخدا
شعاف . [ ش ِ ] (ع اِ) ج ِ شَعْفَة. (از اقرب الموارد) (از دهار) (از ناظم الاطباء). ج ِ شعفة، به معنی سر کوه و سر هر چیزی . (آنندراج ). رجوع به شعفة شود. || (ص ) مرد سرخ موی یا سرخ موی سر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). سرخ موی . (از ناظم الاطباء).
-
شعیفات
لغتنامه دهخدا
شعیفات . [ ش ُ ع َ ] (ع اِمصغر) تصغیر شَعَفة. (اقرب الموارد). گیسوهای خرد.- امثال :ما علی رأسه الا شعیفات ؛ یعنی نیست بر سراو مگر موی چند از گیسو، درباره ٔ مفلس بی چیز گویند.(از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). موی چند از گیسو. (آنن...
-
شعف
لغتنامه دهخدا
شعف . [ ش َ ع َ ] (ع اِ) شدت بیم . || عشقی که دل برد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || سر کوهان . || پوست درخت غاف . || بیماری مر ماده شتر را که از آن موی چشم وی فروریزد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || ج ِ ...
-
صرد
لغتنامه دهخدا
صرد. [ ص ُرَ ] (ع اِ) مرغی است که گنجشک را شکار کند. بفارسی ورکاک است . (منتهی الارب ). شیر گنجشک . (زمخشری ). کرکسه . (ربنجنی ). مرغی است بزرگ سر که گنجشک را صید کند.(غیاث ). سبزگرا. بزک . کزند. ستوچه . کاک . (ترجمه ٔ شافیه غیاث ). ج ، صردان . (زمخش...
-
استعارة
لغتنامه دهخدا
استعارة. [ اِ ت ِ رَ ] (ع مص ) استعارت . بعاریت خواستن چیزی را. (منتهی الارب ). عاریت خواستن . (تاج المصادر بیهقی ). || تنها شدن . انفراد. یقال : استعور؛ اذا انفرد. (منتهی الارب ). || دست بدست گردانیدن چیزی را. (منتهی الارب ). || استعارة ادعاء معنی ا...