کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شعب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شعب
لغتنامه دهخدا
شعب . [ ش َ ] (اِخ ) بطنی است از همدان . (منتهی الارب ).
-
شعب
لغتنامه دهخدا
شعب . [ ش َ ] (اِخ ) کوهی است به یمن و آن را ذوشعبین گویند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). کوهی است در یمامه . (از معجم البلدان ).
-
شعب
لغتنامه دهخدا
شعب . [ ش َ ع َ ] (ع اِمص ) دوری در میان دو دوش و یا دو شاخ گاو و جز آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) .
-
شعب
لغتنامه دهخدا
شعب . [ ش َ ع َ ] (ع مص ) گشاده گردیدن میان دو دوش و یا دو شاخ . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) .
-
شعب
لغتنامه دهخدا
شعب . [ ش ِ ] (اِخ ) نام موضعی است . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). اسم قطعه ای واقع بین عقبه و قاع در راه مکه در سه میلی . (از معجم البلدان ).
-
شعب
لغتنامه دهخدا
شعب . [ ش ِ ] (ع اِ) راه در کوه . ج ، شِعاب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). راهی که در کوه باشد. (غیاث اللغات ). غار. (غیاث اللغات ) . دَرِ کوه . (دهار) (مهذب الاسماء). در غاله . (زمخشری ) : آشیانه گرفتند برشقی راسخ و شع...
-
شعب
لغتنامه دهخدا
شعب . [ ش ُ ] (اِخ ) وادیی است میان حرمین که در وادی صفرا می ریزد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) . وادیی است میان مکه و مدینه که به وادی الصفرا فروریزد. (از معجم البلدان ).
-
شعب
لغتنامه دهخدا
شعب . [ ش ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اَشعَب ، شَعباء. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به اشعب و شعباء شود. || شعب الزمان ؛ حالات روزگار. (از اقرب الموارد). || شعب السفود؛ دندانه های آن . و سفود آهن سیخ مانندی است که گوشت را در آن بریان کنند. (از اقرب الم...
-
شعب
لغتنامه دهخدا
شعب . [ ش ُ ع َ ] (ع اِ) ج ِ شُعبَة. (دهار) (ناظم الاطباء) (ترجمان القرآن جرجانی چ دبیرسیاقی ص 61) (غیاث اللغات ). شعبه ها. (از ناظم الاطباء). رجوع به شعبة و شعبه شود.- شعب الفرس ؛ اطراف اسب و هر چیز از آن که بند باشد مانند: سر کتف و جز آن . (منتهی ...
-
شعب
لغتنامه دهخدا
شعب . [ ش ُ ع ُ ] (ع اِ) ج ِ شَعیب . (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). ج ِ شعیب به معنی توشه دان یا توشه دان از دو چرم دوخته یا از دو طرف بریده و مشک کهنه . (آنندراج ). رجوع به شعیب شود.
-
شعب
لغتنامه دهخدا
شعب .[ ش َ ] (ع اِ) قبیله ٔ بزرگ و آن بزرگتر از قبیله است و پس از قبیله فصیله و پس از آن عماره و بعد از آن بطن و بعد فخذ. ج ، شُعوب . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). قبیله . ج ، شعوب . (مفاتیح ). قبیله ٔ بزرگ . (آنندراج ) (دهار) (ترجمان القرآن جرجا...
-
شعب
لغتنامه دهخدا
شعب .[ ش َ ] (ع مص ) فراهم آوردن درز و شکاف را (یا عام است ). (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). فراهم آوردن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). || پریشان ساختن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). پراکنده کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (...
-
واژههای مشابه
-
ذواربع شعب
لغتنامه دهخدا
ذواربع شعب . [ اَ ب َ ع َ ش ُ ع َ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) چهارشاخه . چهارشعبه . خداوند چهار شاخ یا شاخه .
-
ذوثلاث شعب
لغتنامه دهخدا
ذوثلاث شعب . [ ث َ ث َ ش ُ ع َ ] (ع ص مرکب ) صاحب سه شاخه : اِنْطَلِقوا الی ظِل ة ذی ثَلث ِ شُعَب . (قرآن 77 / 30)؛ بروید بسوی سایه ٔ صاحب سه شاخه یعنی دود. (تفسیر ابوالفتوح ج 5 ص 454) و در تفسیر آن گوید: بروید به سایه ای که سه شاخ و سه جانب دارد گفت...