کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شطرنج باختن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شطرنج باختن
لغتنامه دهخدا
شطرنج باختن . [ ش ِ / ش َ رَ ت َ ] (مص مرکب ) شطرنج بازیدن . شطرنج بازی کردن . (یادداشت مؤلف ) : شاه دل گم گشت و چون شطرنج را شه گم شودکی تواند باختن شطرنج را شطرنج باز. منوچهری .شاخ گل شطرنج سیمین و عقیقین گشته است وقت شبگیران به نطع سبزه بر شطرنج ...
-
واژههای مشابه
-
نطع شطرنج
لغتنامه دهخدا
نطع شطرنج . [ ن َ ع ِ ش َ رَ ] (ترکیب اضافی ) رقعه ٔ شطرنج . بساط شطرنج . صفحه ٔ شطرنج . رجوع به نَطع شود.
-
شاه شطرنج
لغتنامه دهخدا
شاه شطرنج . [ هَِ ش َ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نام مهره ای از مهره های شطرنج باشد : شاه شطرنج کفایت را یک بیدق اولعب کمتر ز دو اسب و رخ و فرزین نکند. سوزنی .رجوع به شاه در این معنی شود. || کنایه از اسمی که بی رسم است : گفتم این و گریختم ز عسس شا...
-
شطرنج العرفاء
لغتنامه دهخدا
شطرنج العرفاء. [ ش ِ / ش َ رَ جُل ْ ع ُ رَ ] (ع اِ مرکب ) (اصطلاح عرفان ) شطرنج عرفا. نوعی شطرنج که صوفیان بازی کنند بجای تخته ٔشطرنج ، ورقه ٔ مقوا یا کاغذ که خطکشی شده برگیرند و آن دارای خانه هایی می باشد و در هر خانه یکی از صفات پست یا عالی اخلاقی ...
-
خانه ٔ شطرنج
لغتنامه دهخدا
خانه ٔ شطرنج . [ن َ / ن ِ ی ِ ش َ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خانه هایی که بر روی نطع شطرنج برای مهرگان است : پرده ٔ ناموس نبود بهر جانبازان عشق خانه ٔ شطرنج را کی حاجت دیوارهاست .خان آرزو (از آنندراج ).
-
خریطه ٔ شطرنج
لغتنامه دهخدا
خریطه ٔ شطرنج . [ خ َ طَ / طِ ی ِ ش َ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کیسه ای که در آن وسائل شطرنج گذارند : بجز خریطه ٔ شطرنج و نرد شعر برنج ز بزم خاقان چیزی برون نیاوردی . سوزنی .رو ... زن خویش اندر نه دفتر شعر و خریطه ٔ شطرنج .سوزنی .
-
جستوجو در متن
-
کبوتر باختن
لغتنامه دهخدا
کبوتر باختن . [ ک َ ت َ ت َ ] (مص مرکب ) کبوتربازی کردن . کبوتر پراندن بلکه کسی که کبوتر باختن یا شطرنج یا قمار عادت گیرد چنان طبع وی گردد که همه ٔ راحتهای دنیا و هر چه دارد، اندرسر آن دهد و دست از آن بدارد. (یادداشت مؤلف ).
-
پات
لغتنامه دهخدا
پات . (اِ) اورنگ . سریر. تخت . (جهانگیری ) (رشیدی ) (برهان ). || نوعی از زیان و باختن در شطرنج از قبیل لات و مات . نماندن بهره برای حریف شطرنج و بازنده شدن او.
-
گرو باختن
لغتنامه دهخدا
گرو باختن . [ گ ِ رَ / رُو ت َ ](مص مرکب ) چیزی را که بر آن گرو بسته اند به حریف باختن . مغلوب شدن در بازی . مغلوب شدن در شرط : و بوصیت دعاگوی هرگز بگرو (شطرنج ) نبازد تا قمار نشود و کراهیت شرع لازم نیاید. (راحةالصدور راوندی ).چه خواهی ز چندین سر اند...
-
گشادبازی کردن
لغتنامه دهخدا
گشادبازی کردن . [ گ ُ ک َ دَ] (مص مرکب ) اسراف کردن . خرج کردن به گزاف . || قسمی باختن شطرنج که مهره ها بیشتر طاق باشد.
-
بردومات
لغتنامه دهخدا
بردومات . [ ب ُ دُ ] (اِ مرکب ) بردن و باختن در اصطلاح شطرنج . پیروزی و شکست : ما چو شطرنجیم اندر بردو مات برد ومات ما ز تست ای خوش صفات .مولوی .
-
گشادبازی
لغتنامه دهخدا
گشادبازی . [ گ ُ ] (حامص مرکب ) عمل گشادباز. خرج کردن بی جا و بسیار. اسراف در خرج . خرج کردن به گزاف . || تک داشتن مهره ها در بازی نرد، هرگاه مهره های تک (طاق ) در خانه ها نهند. قسمی باختن شطرنج و تخته نرد که مهره ها را طاق نهند.
-
مات شدن
لغتنامه دهخدا
مات شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) حیران و سرگردان شدن . مشوش و مضطرب شدن . (از ناظم الاطباء). سخت متحیر شدن . مبهوت شدن . سخت حیرت زده گشتن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || مغلوب شدن شاه شطرنج . باختن در شطرنج .از هر نوع حرکت بازماندن در شطرنج (یادداش...