کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شطاة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شطاة
لغتنامه دهخدا
شطاة. [ ش َ ] (اِخ ) دهی است به مصر و شطوی منسوب بدان است . (منتهی الارب ).
-
شطاة
لغتنامه دهخدا
شطاة. [ ش َ ] (اِخ ) نام یکی از اقرباء مقوقس که به دست عمروبن عاص مسلمان شد و به شهادت رسید و در جایی که سپس به نام او مشهور گشت (نزدیک دمیاط به مصر) مدفون شد و ثیاب شطویه منسوب بدانجاست . (یادداشت مؤلف ). رجوع به شطو (دهی است ...) و شطویة شود.
-
واژههای همآوا
-
شتات
لغتنامه دهخدا
شتات . [ ش َ ] (ع مص ) فرقت . (از ذیل اقرب الموارد). || پراکنده شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (از المصادر زوزنی ). متفرق بودن . (فرهنگ نظام ). || پراکنده کردن . (منتهی الارب ). || (ص ) متفرق و پریشان . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ): جاء القوم شتات َ ...
-
شطاط
لغتنامه دهخدا
شطاط. [ ش َ / ش ِ ] (ع اِمص ) درازی . || دوری . || راستی قامت مردم و نیزه و اعتدال آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (اِ) پاره آجر. (ناظم الاطباء). ریزه ٔ خشت پخته . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
شطاط
لغتنامه دهخدا
شطاط. [ ش َ / ش ِ ] (ع مص ) دور شدن . (ناظم الاطباء) (المصادر زوزنی ). || راست قامت شدن . || دارای اندام معتدل بودن . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
شطویة
لغتنامه دهخدا
شطویة. [ ش َ طَ وی ی َ ] (ص نسبی ) ثیاب شطویة؛ جامه های کتان که به قریه ٔ شطاة از اعمال دمیاط بافتندی و جامه ٔ کعبه از آن کردندی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به شطوی شود.
-
شطوی
لغتنامه دهخدا
شطوی . [ ش َ طَ ] (ص نسبی ) منسوب به شطا یا شطاة، شهرکی به مصر در سه میلی دمیاط. (یادداشت مؤلف ). منسوب است به جامه ٔ شطویه و آن منسوب است به شطا از سرزمین مصر. (از لباب الانساب ). || جامه ای که منسوب است به شطا یا شطاة شهرکی در مصر. و یاقوت گوید: ج...
-
ترکه
لغتنامه دهخدا
ترکه . [ ت َ ک َ / ک ِ ] (اِ)شاخه ٔ بلند و باریک و سبز از هر درختی مانند ترکه ٔ انار و ترکه ٔ بید. (ناظم الاطباء). شاخ تر و باریک درخت . شاخ باریک و لمس بی گره ، یکساله یا دو ساله ٔ درختی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : که ایشان را مثل زدند و تشبیه کرد...