کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شطآن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شطآن
لغتنامه دهخدا
شطآن . [ ش ُ آ ] (ع اِ) ج ِ شاطِی ْٔ. (ازاقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به شاطی ٔ شود.
-
واژههای مشابه
-
شطان
لغتنامه دهخدا
شطان . [ ش ُطْ طا ] (ع اِ) ج ِ شَطّ. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به شط شود.
-
هاعان بن شطان
لغتنامه دهخدا
هاعان بن شطان . [ ن ِ ن ِ ش َطْطا ] (اِخ ) شریفی است از بنی خثیمه . (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
شتان
لغتنامه دهخدا
شتان . [ ش َ ] (اِخ ) نام کوهی است در مکه بین کَدا و کُدای و حضرت محمد (ص ) هنگام حج از راه کَداء وارد مکه گردید. (از معجم البلدان ).
-
شتان
لغتنامه دهخدا
شتان . [ ش َت ْ تا ن َ ] (ع اسم فعل ) جداست . (دهار). اسم فعل به معنی بَعُدَ و مبنی است بر فتح و گاهی مکسور شود. (از اقرب الموارد). شتان بینهما (بضم نون بین بنابر فاعل بودن و فتح آن بنابر ظرف بودن )؛ بسیار فرق است میان هر دو. (از غیاث اللغات ) (آنندر...
-
شتان
لغتنامه دهخدا
شتان . [ ش ُ ] (هزوارش ، اِ) به لغت زند و پازند به معنی سالها باشد که جمع سال است و به عربی سنین خوانند. (برهان ) (انجمن آرا) (از آنندراج ).
-
شطان
لغتنامه دهخدا
شطان . [ ش ُطْ طا ] (ع اِ) ج ِ شَطّ. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به شط شود.
-
جستوجو در متن
-
غیل البرمکی
لغتنامه دهخدا
غیل البرمکی . [ غ َ لُل ْ ب َ م َ ] (اِخ ) نهری است که از میان صنعاء واقع در یمن میگذرد. شاعر گوید : واعویلا ! اذا غاب الحبیب عن حبیبه الی من یشتکی ؟یشتکی الی والی البلدو دموعه مثل غیل البرمکی .و این شعر غیرموزون است . و ابوعلی به ابوجیاش خوانده است ...
-
شاطی
لغتنامه دهخدا
شاطی ٔ. [ طِ ءْ ] (ع اِ) کرانه ٔ رود. (ترجمان علامه ٔ جرجانی تهذیب عادل بن علی ): شاطی ٔ الوادی ؛ کرانه ٔ رودبار. (منتهی الارب ): الشاطی ٔ من النهر؛ شطه و ساحله و فی الصحاح تقول «شاطی ٔ الاودیه و لاتجمع». (اقرب الموارد). || شاطی ٔ البحر، کناره ٔدریا....
-
شط
لغتنامه دهخدا
شط. [ ش َطط ] (ع اِ) کرانه ٔ رود و جوی .ج ، شُطوط و شُطآن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کنار رود و دریا. (از اقرب الموارد). یک کناره ٔ دریا. (مهذب الاسماء). یک کناره ٔ رود. کنار رود و جوی . شاطی . عدوه . جلهه . (یادداشت مؤلف ). کنار. (...