کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ششنوازی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
نوازی
لغتنامه دهخدا
نوازی . [ ن َ ] (حامص ) به معنی نواختن و نوازندگی به صورت مزید مؤخر با کلمات ترکیب شود: آشنانوازی ، بنده نوازی و... تمام ترکیب های دیگری که ذیل «نواز» در این لغت نامه آمده است . رجوع به نواز و نیز رجوع به هر یک از آن ترکیبات در ردیف خود شود.
-
شش
لغتنامه دهخدا
شش . [ ش َ / ش ِ ] (عدد، ص ، اِ) صفت توصیفی عددی ؛ دو دفعه سه . (ناظم الاطباء). عدد پس از پنج و پیش از هفت . ست . سته . نماینده ٔ آن در ارقام هندیه «6» است و در حساب جُمَّل نماینده ٔ آن «و» باشد قدما آن را به فتح اول تلفظ می کرده اند و امروز به کسر ت...
-
شش
لغتنامه دهخدا
شش . [ ش ُ ] (اِ) ریه و سل و یکی از احشای محتوی در سینه ٔ انسان و دیگر حیوانات که آلت عمده ای است مر عمل تنفس را و قدمای از اطبا آن را بادزن و مروحه ٔ دل می دانستند. (ناظم الاطباء). نام عضوی است درون سینه که به هندی پهیپرا گویند. (غیاث اللغات ). چیزی...
-
عشق نوازی
لغتنامه دهخدا
عشق نوازی . [ ع ِ ن َ ] (حامص مرکب )زمزمه ٔ عاشقی کردن . نوای عاشقی دردادن : رموز عشق نوازی نه کار هرمرغی است بیا و نوگل این بلبل غزلخوان باش .حافظ.
-
گوش نوازی
لغتنامه دهخدا
گوش نوازی . [ ن َ ] (حامص مرکب ) عمل گوش نواز. حالت گوش نواز (آواز). رجوع به همین ترکیب ذیل گوش شود.
-
غریب نوازی
لغتنامه دهخدا
غریب نوازی . [ غ َ ن َ ] (حامص مرکب ) نوازش از مردمان درویش و بینوا. (ناظم الاطباء). عمل غریب نواز. ملاطفت و مهربانی در حق غریب و بینوا و درویش . غریب پروری . غریب دوستی . غریب پرستی : علی الخصوص در این عصر که تیمار بیماران و غریب نوازی و غمخوارگی هم...
-
جان نوازی
لغتنامه دهخدا
جان نوازی . [ جان ْ ن َ ] (حامص مرکب ) روح نوازی . روان پروری . عمل جان نواز : چو نام توام جان نوازی کندبمن دیو کی دست یازی کند؟ نظامی .چون آب ز روی جان نوازی با جمله ٔ رنگها بسازی . نظامی .لیلی بصبوح جان نوازی مجنون بسماع خرقه سازی . نظامی .نواها مخ...
-
درویش نوازی
لغتنامه دهخدا
درویش نوازی .[ دَرْ ن َ ] (حامص مرکب ) عمل درویش نواز. اکرام و انعام کردن و نواختن درویش را. درویش داری : به جوانمردی و درویش نوازی مشهوربه توانگردلی و نیک نهادی مشهود.سعدی .
-
دون نوازی
لغتنامه دهخدا
دون نوازی . [ ن َ ] (حامص مرکب ) صفت و چگونگی دون نواز. دون پروری . که به نوازش و پرورش افراد پست و دون بپردازد. (از یادداشت مؤلف ).- دون نوازی کردن ؛ به نوازش افراد دون پرداختن : دون نوازی مکن که می نشوددر صفا هیچ ذره ای خورشید. ابن یمین .و رجوع ب...
-
دوست نوازی
لغتنامه دهخدا
دوست نوازی . [ ن َ ] (حامص مرکب ) کیفیت و حالت دوست نواز. نواخت و مهربانی نسبت به دوستان . دوست پروری : بس کس که به مال تو کند دوست نوازی بس کس که به جاه تو کند دشمن مالی .سوزنی .و عادت دشمن سوزی و دوست نوازی آن مهر سپهر سرافرازی ... باقی و پایدار ما...
-
دستان نوازی
لغتنامه دهخدا
دستان نوازی . [ دَ ن َ ] (حامص مرکب ) عمل دستان نواز. نواختن آهنگ موسیقی . || نغمه خوانی . سرودخوانی . زمزمه سازی : معلم چون کند دستان نوازی کند کودک همیدون پای بازی .(ویس و رامین ).
-
رعیت نوازی
لغتنامه دهخدا
رعیت نوازی . [ رَ عی ی َ ن َ ] (حامص مرکب ) صفت و عمل رعیت نواز. رعیت دوستی . ملت دوستی . (یادداشت مؤلف ). نوازش و مهربانی به رعایا : از او گشت پیدا سخن گستری رعیت نوازی و دین پروری . فردوسی .رعیت نوازی و سرلشکری نه کاری است بازیچه و سرسری .سعدی .
-
طبلک نوازی
لغتنامه دهخدا
طبلک نوازی . [طَ ل َ ن َ ] (حامص مرکب ) نواختن طبلک . شغل بازیار.
-
مهمان نوازی
لغتنامه دهخدا
مهمان نوازی . [ م ِ ن َ ] (حامص مرکب ) عمل مهمان نواز. تیمارداری و تعهد و اهتمام کردن در کار مهمان .
-
میهمان نوازی
لغتنامه دهخدا
میهمان نوازی . [ ن َ ] (حامص مرکب ) عمل و صفت میهمان نواز. مهمان نوازی . و رجوع به مهمان نوازی و میهمان نواز شود.