کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شستکات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شستکات
لغتنامه دهخدا
شستکات . [ ش ُ ت َ ] (معرب ، اِ) ج ِ عربی شستکه ٔ فارسی . به معنی دستمالها. دستارچه ها. مندیل ها. (یادداشت مؤلف ). || همان است که ایرانیان آذرشست گویند و آذرشست ؛ یعنی پوشیده شده با آتش . (از الجماهر ص 201). رجوع به شستکه شود.
-
جستوجو در متن
-
شساتک
لغتنامه دهخدا
شساتک . [ ش َ ت ِ ] (معرب ، اِ) ج ِ شستکه . (یادداشت مؤلف ). رجوع به شستکه و شستکات شود.
-
شستکه
لغتنامه دهخدا
شستکه . [ ش ُ ت َ ک َ / ک ِ ] (معرب ، اِ) دستمال .سارق . مندیل . دستار. کیس و کیسه . ج ، شستکات ، شساتک .(یادداشت مؤلف ). مأخوذ از شسته و مغسول فارسی ، و نوعی لباس بوده آتش آن را نمی سوزانده : و اخرج عن شستکه دواء. (عیون الانباء) (از الجماهر ص 201)...