کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شستنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شستنی
لغتنامه دهخدا
شستنی . [ ش ُ ت َ ] (ص لیاقت ، اِ) هر چیزی قابل شستن و سزاوار شستن . || آبی که در شستشو بکار می برند. (ناظم الاطباء).
-
واژههای مشابه
-
دست شستنی
لغتنامه دهخدا
دست شستنی . [ دَ ش ُ ت َ ] (اِ مرکب ) آنچه برای شستن دست بکار برند، و هر آب آغشته شده به سدر و یا چوبک جهت شستشوی . (ناظم الاطباء): غاسول ، غسلة، مطراة؛ دست شستنی پرورده ٔ در خوشبویها. (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
نشستنی
لغتنامه دهخدا
نشستنی . [ ن َ ش ُ ت َ ] (ص لیاقت ) که قابل شست و شو نیست . مقابل شستنی . رجوع به شستنی شود.
-
ناشستنی
لغتنامه دهخدا
ناشستنی . [ ش ُ ت َ ] (ص لیاقت ) که قابل شستن نیست . که نتوان آن را شست . که ازدر شستشو نباشد. مقابل شستنی . رجوع به شستنی شود.
-
تطریة
لغتنامه دهخدا
تطریة. [ ت َی َ ] (ع مص ) تازه کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار)(مجمل اللغة). تر و تازه کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || نم کردن جامه را. (صراح ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || بگشادن بوی خوش را و آمیختن به چیز دیگر تا معطر گرداند آن را. ...
-
خوشبوی
لغتنامه دهخدا
خوشبوی . [ خوَش ْ / خُش ْ ] (ص مرکب ) معطر. عطردار (ناظم الاطباء). عاطِر.طیّب . عَبَق . عابِق . مطیَّب . طیّب الرایحه . عَطرالرایحه . طیّبه . (یادداشت بخط مؤلف ). خوشبو : وزبر خوشبوی نیلوفر نشست چون گه رفتن فرازآمد بجست . رودکی .چون خط معشوق نیست تا...