کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شر و شور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شر و شور
لغتنامه دهخدا
شر و شور. [ ش َ رُ / ش َرْ رُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب )فتنه و غوغا. جنگ و ستیز. جار و جنجال : نه او کشته آید به جنگ و نه من برآساید از شر و شور انجمن . فردوسی .زین دهر بیوفا که نزاید هگرزجز شر و شور از شب آبستن . ناصرخسرو.گرنه مستی از ره مستان و شر و...
-
واژههای مشابه
-
شر انگیختن
لغتنامه دهخدا
شر انگیختن . [ ش َ اَ ت َ ] (مص مرکب ) فتنه برپا کردن . فساد برانگیختن .
-
شر فروختن
لغتنامه دهخدا
شر فروختن . [ ش َ ف ُ ت َ ] (مص مرکب ) کاری پرزحمت یا فساد را به دیگری محول کردن . || کسی را وکیل ادعای مشکل بر کسی کردن . (فرهنگ نظام ).
-
جستوجو در متن
-
شور
لغتنامه دهخدا
شور. (اِ) آشوب . (برهان ) (رشیدی ) (انجمن آرا) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). فتنه و فساد. شورش . (ناظم الاطباء). انقلاب . ثورت . (یادداشت مؤلف ) : تا برنهاد زلفک شوریده را به خطاندرفتاده گرد همه شهر شور و شر. عماره ٔ مروزی .چو شد مرز هیتالیان پر ز شورب...
-
شورشار
لغتنامه دهخدا
شورشار. (اِ مرکب ، از اتباع ) شور و شر. شورشرابا. شور و شغب . غوغا و هنگامه و هرج و مرج و گیرودار و فتنه و آشوب و نعره و بانگ . (ناظم الاطباء).
-
شور نشستن
لغتنامه دهخدا
شور نشستن . [ ن ِ ش َ ت َ ] (مص مرکب ) خاموش شدن فتنه : در جهان از نظر عدل تو بنشیند شوروز جهان هیبت شمشیر تو بنشاند شر. فرخی .- شور فرونشستن ؛ خاموش شدن نایره ٔ آشوب . خوابیدن فتنه : شور جهان به حشمت خواجه فرونشست در هر دلی نشاط بیفزود و غم بکاست .ف...
-
وایاوای
لغتنامه دهخدا
وایاوای . (اِ مرکب ) شور و غوغای واقعه زدگان را گویند. (از برهان ). به وزن هایاهای به معنی آه و ناله و نوحه به خلاف هایاهای که به معنی شور و شر و نعره و فریادست . (انجمن آرای ناصری ). آه و ناله وفریاد. نوحه . بکاء. (از یادداشت های مرحوم دهخدا).
-
شور کردن
لغتنامه دهخدا
شور کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پرنمک کردن . (فرهنگ فارسی معین ). تملیح . (منتهی الارب ).- شور کردن آب ؛ کنایه از ناسازگار کردن کار. ایجاد دشمنی و اختلاف کردن : کسی را که دانی تو از تخم تورکه بر خیره کردند این آب شور.فردوسی . || بانگ و خروش کردن . ف...
-
شورشر
لغتنامه دهخدا
شورشر. [ شو ش َ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) شور و شر. شورشار. شورشرابا. شورو شغب . غوغا و فریاد و هنگامه و هرج و مرج و گیرودار و فتنه و آشوب و نعره و بانگ . (از ناظم الاطباء).
-
شغب
لغتنامه دهخدا
شغب . [ ش َ / ش َ غ َ ] (ع مص ) برانگیختن فتنه و شر را بر قومی . (ناظم الاطباء). تهییج شر. (یادداشت مؤلف ) (از اقرب الموارد). برانگیختن فتنه و تباهی و خصومت و نزاع . (منتهی الارب ) (آنندراج ). گویند: شغیهم و شغب علیهم و شغب بهم ؛ یعنی شر را بر ایشان...
-
اجل
لغتنامه دهخدا
اجل . [ اَ ](ع مص ) شور انگیختن . (تاج المصادر) (زوزنی ). بد کردن با. برانگیختن شر بر. || کسب کردن و گردآوردن مال و حیله کردن برای اهل خود. || دوا کردن درد گردن . || بازداشتن کسی را.
-
اندرفتادن
لغتنامه دهخدا
اندرفتادن . [ اَ دَ ف ِ دَ ] (مص مرکب ) اندر افتادن . درافتادن . افتادن . اتفاق افتادن : تا برنهاد زلفک شوریده را بخطاندرفتاد گرد همه شهر شور و شر. عماره .و رجوع به افتادن شود.
-
رهج
لغتنامه دهخدا
رهج . [ رَ / رَ هََ ] (ع اِ) گرد. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). گرد وغبار. (غیاث اللغات ). غبار و آنچه از آن پراکنده شود. (از اقرب الموارد). گرد حرب . (مهذب الاسماء). || ابر بی آب . (آنندراج ). || برانگیختگی شر و فتنه . (ناظم الاطباء) (آن...