کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شریک پاتخته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ستم شریک
لغتنامه دهخدا
ستم شریک . [ س ِ ت َ ش َ ] (اِ مرکب ) کسی که در ستم کردن شریک بود. (آنندراج ). شریک ستم . شریک ظلم : دگر بجان تمنا بگو چه خواهی کردستم شریک جفاهای روزگار بیار.عبداللطیف خان (از آنندراج ).
-
جزیره ٔ شریک
لغتنامه دهخدا
جزیره ٔ شریک . [ ج َ رَ ی ِ ش َ ] (اِخ ) کوره ای است به افریقیه به نزدیک تونس . ابوعبید بکری گوید: منسوب است به شریک عبسی که عامل آنجا بود.قصبه ٔ این ناحیه شهر بزرگی است موسوم به باشو. این شهر آبادان و دارای جامع و حمامهای متعدد و بازارهای معمور بود ...
-
شریک دمشقی
لغتنامه دهخدا
شریک دمشقی . [ ش َ ک ِ دِ م َ ] (اِخ ) معروف به اخفش نحوی مقری و محدث ثقه و امام در قرأت ابن ذکران ، وفات او در 93سالگی در سال 292 هَ . ق . به دمشق بود. (یادداشت مؤلف ).
-
شریک آباد
لغتنامه دهخدا
شریک آباد. [ ش َ ] (اِخ ) دهی از دهستان ریگان بخش فهرج شهرستان بم . آب آن از قنات تأمین می شود. محصول آنجا غلات و حنا و خرما و مرکبات وراه آن فرعی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
شریک آباد
لغتنامه دهخدا
شریک آباد. [ ش َ ] (اِخ ) دهی از دهستان گلاشکرد بخش کهنوج شهرستان جیرفت . سکنه ٔ آن 120 تن . آب آن از رودخانه تأمین می شود. محصول آنجا خرما است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
شریک آباد
لغتنامه دهخدا
شریک آباد. [ ش َ ] (اِخ )دهی از دهستان حومه ٔ بخش شهر بابک شهرستان یزد. سکنه ٔ آن 365 تن است . آب آن از قنات تأمین می شود. محصول آنجا غلات و صنایع دستی زنان کرباس و قالی بافی است .راه آن ارابه رو. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
-
قاضی شریک
لغتنامه دهخدا
قاضی شریک . [ ش َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ. رجوع به قاضی نخعی شود.
-
ام شریک
لغتنامه دهخدا
ام شریک . [ اُم ْ م ِ ش َ ] (اِخ ) انصاری . دختر جابر یا انس یا خالد یا ابوالعسکر از زنان صحابی و بقولی از زنان رسول اکرم بوده است . رجوع به ریحانة الادب ج 6 ص 224 و الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 247 شود.
-
ام شریک
لغتنامه دهخدا
ام شریک . [ اُم ْ م ِ ش َ ] (اِخ ) دختر خالدبن حبیس بن لوذان خزرجی . از زنان صحابی بوده . رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 247 شود.
-
ام شریک
لغتنامه دهخدا
ام شریک . [ اُم ْ م ِ ش َ ] (اِخ ) دوسیة. از زنان صحابی بوده . رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 247 شود.
-
ام شریک
لغتنامه دهخدا
ام شریک . [ اُم ْ م ِ ش َ ] (اِخ ) قرشی عامری . از بنی عامر. از زنان صحابی بوده . رجوع به الاصابة فی تمییز الصحابة ج 8 ص 248 شود.
-
بی شریک
لغتنامه دهخدا
بی شریک . [ ش َ ](ص مرکب ) (از: بی + شریک ) بی انباز. بی همتا: خدای بی شریک ؛ بی همتا. (یادداشت مؤلف ). رجوع به شریک شود.