کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شریف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شریف
لغتنامه دهخدا
شریف . [ ش َ ] (اِخ ) ابن علی بن یوسف ... حسنی فاطمی علوی . جد پادشاهان سجلماسی ، که همگی به مولای ملقب بودند وی به سال 997 هَ . ق . در سجلماسه بدنیا آمد. و مردم سجلماسه به سال 1041 هَ . ق . با وی بیعت کردند. مرگ او به سال 1069 هَ . ق . بود. (از اعلا...
-
شریف
لغتنامه دهخدا
شریف . [ ش َ ] (اِخ ) ابوالمظفربن ابی الهیثم هاشمی ، ملقب به علوی معاصر ابوالفضل بیهقی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به ابوالمظفر و نیز تاریخ بیهقی چ ادیب ص 197 شود.
-
شریف
لغتنامه دهخدا
شریف . [ ش َ ] (اِخ ) ابوالمعالی شریف . پنجمین از حمدانیان . (یادداشت مؤلف ). رجوع به ابوالمعالی الشریف ... شود.
-
شریف
لغتنامه دهخدا
شریف . [ ش َ ] (اِخ ) ابویعلی محمدبن محمدبن صالح هاشمی عباسی ، معروف به ابن هباریه شاعر عرب . (یادداشت مؤلف ). رجوع به ابن هباریه شود.
-
شریف
لغتنامه دهخدا
شریف . [ ش َ ] (اِخ ) او راست کتاب معما موسوم به «الفیه ٔ شریف » (تألیف سال 908 هَ . ق .) او بیتی ساخته که هزار اسم به طریق تعمیه از آن پدید آیدبا تعدد ایهام در هر اسم ، بیت این است : از قد و ابرو بدید آن ماه چهرموج آب دیده ام بالای مهر.طریق استخراج...
-
شریف
لغتنامه دهخدا
شریف . [ ش َ ] (اِخ ) جرجانی . میر سیدشریف ، علی بن محمد جرجانی ، دانشمند ایرانی (متولد 740 هَ . ق . در گرگان ، متوفای 816 هَ . ق . در شیراز). وی در حکمت و عرفان و علوم ادبی دست داشت . سعدالدین تفتازانی او را در سال 779 هَ . ق . در قصر زرد به شاه شجا...
-
شریف
لغتنامه دهخدا
شریف . [ ش َ ] (اِخ ) سی و یکمین از امرای بنی مرین مراکش ، در 875 هَ . ق . (یادداشت مؤلف ).
-
شریف
لغتنامه دهخدا
شریف . [ ش َ ] (اِخ ) سیداحمد شریف حسنی . از سادات آل رسول بود. او راست : آثارالانظار و مبتکرات الافکار چ مصر 1319 هَ . ق . (از معجم المطبوعات مصر).
-
شریف
لغتنامه دهخدا
شریف . [ ش َ ] (اِخ ) سیدمرتضی علم الهدی ... (یادداشت مؤلف ). رجوع به شریف مرتضی و علم الهدی موسوی شود.
-
شریف
لغتنامه دهخدا
شریف . [ ش َ ] (اِخ ) قومی است که عمال سلاطین مصر را معزول العمل ساخته بطناً بعد بطن به طریق توارث متکفل امور ریاست کعبه اند و آن جماعت را شرفاء کعبه گویند و شریف مفرد آن است . (آنندراج ). لقب بزرگ و رئیس مکه ٔ معظمه . (ناظم الاطباء): شریف مکه ؛ حاکم...
-
شریف
لغتنامه دهخدا
شریف . [ ش َ ] (اِخ ) نام شهری از ایران . (آنندراج ).
-
شریف
لغتنامه دهخدا
شریف . [ ش َ ] (اِخ ) یا میر شریف هراتی . نقاش معروف به زمان صفویه . (یادداشت مؤلف ).
-
شریف
لغتنامه دهخدا
شریف . [ ش َ ] (ع ص ) مرد بزرگ قدر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). مرد دارای شرف و دارای بزرگی در دین و دنیا و مرد بزرگ قدر. ج ، شُرَفاء، اَشراف ، شَرَف . (ناظم الاطباء). بزرگوار. (مهذب الاسماء) (دهار) (مقدمه ٔ لغت میرسیدشریف جرجانی ). وجیه . (زمخشری ). ...
-
شریف
لغتنامه دهخدا
شریف . [ ش ُ رَ ] (اِخ ) نام آبی در نجد. (ناظم الاطباء). آبی است مر بنی نمیر را به نجد و آنرا روزی است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آبی است مر بنی نمیر را. (از مجمع الامثال میدانی ص 759). آبی است بنی نمیر را و گویند یک وادی است در نجد که قسمت یمینی آ...
-
شریف
لغتنامه دهخدا
شریف . [ ش ُ رَ ] (اِخ ) نام کوهی بس بلند در عربستان . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).