کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شریعة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شریعة
لغتنامه دهخدا
شریعة. [ ش َ ع َ ] (اِخ ) نام دیگر نهر اردن . (نخبةالدهر دمشقی ص 107) (از قاموس الاعلام ترکی ). رجوع به اردن شود.
-
شریعة
لغتنامه دهخدا
شریعة. [ ش َ ع َ ] (ع اِ) راه پیداکرده ٔ خدای تعالی بر بندگان در بندگی خود. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). برخی گفته اند: راه کیش وآیین است و به این معنی توان گفت شرع و شریعت دو لفظ مترادف باشند. (از کشاف اصطلاحات الفنون ) (از اقرب الموارد...
-
واژههای مشابه
-
شریعه
لغتنامه دهخدا
شریعه . [ ش َ ع َ / ع ِ ] (ع اِ) شریعة. شریعت . رجوع به شریعت شود. جای برداشتن آب از رودخانه . (ناظم الاطباء). || مشرع . مشرعه . شرعة. مشرب . منهل . ورد. مورد. آبخور. آبشخور: شریعه ٔ فرات . ج ، شَرائع. (یادداشت مؤلف ). آنجای از رودخانه که حیوانات را...
-
واژههای همآوا
-
شریعت
لغتنامه دهخدا
شریعت . [ ش َ ع َ ] (ع اِ) جای به آب درآمدن و کناره ٔ آبی که خلایق از آنجا آب خورند. (غیاث اللغات ). || جوی بزرگ . (غیاث اللغات ). رجوع به شریعة شود. || قانونی که پیغمبران از جانب خداوند عالم بر مردمان آورده اند و وخشوربند و وخشورپند و وخشورنهاد نیز ...
-
جستوجو در متن
-
شرائع
لغتنامه دهخدا
شرائع. [ ش َ ءِ ] (ع اِ) ج ِ شریعة. (اقرب الموارد). رجوع به شریعة شود.
-
شرایع
لغتنامه دهخدا
شرایع. [ ش َ ی ِ ] (ع اِ) شرائع. ج ِ شریعة. آیینی که پیغمبران از جانب خدای تعالی بر بندگان آورند. (ناظم الاطباء) : بیان شرایع به کتاب تواند بود. (کلیله و دمنه ). تنفیذ شرایع دین و اظهار طرایق ... بی سیاست پادشاه دیندار صورت نبندد. (کلیله و دمنه ). رج...
-
زبیدی
لغتنامه دهخدا
زبیدی . [ زُ ب َ ] (اِخ ) حسن بن عبداﷲ. وی از مشایخ عبداﷲبن علی بن شریعه ٔ لخمی اشبیلی معروف به باجی است . (از معجم البلدان چ وستنفلد ج 1 ص 457: باجة).
-
ابراهیم بن سهل
لغتنامه دهخدا
ابراهیم بن سهل . [ اِ م ِ ن ِ س َ ] (اِخ ) از مشاهیر شعرا. او یهودی بوده و قطعه ٔ رندانه ٔ ذیل اشاره بمحمد و موسی نامی که یکی بعد از دیگری منظور او بوده اند از اوست :ترکت هوی موسی لحب ّ محمدو لولا هدی الرحمن ماکنت أهتدی و ما عن قلی منی ترکت وانماشری...
-
جاثیه
لغتنامه دهخدا
جاثیه . [ ی َ ] (اِخ ) نام سورتی از سور قرآن . (منتهی الارب ). چهل و پنجمین سوره قرآن و آن مکیه و سی و شش آیه است ، پس از دخان و پیش از احقاف . آن را سوره ٔ شریعة نیز نامند، بدین جهت که آیه ٔ ثم جعلناک علی شریعة من الامر... در این سوره است . و آن مکی...
-
عبدالقادر
لغتنامه دهخدا
عبدالقادر. [ ع َ دُل ْ دِ ] (اِخ )ابن عبدالکریم الوردیغی المغربی . فقیهی مالکی و نحوی فاضل بود. از تألیفات اوست : سعدالشموس و الاقمار و زبد شریعة النبی المختار که در فقه و مذاهب اربعه است . بغیة المشتاق لاصول الدیانة و الاذواق . سلوة الاخوان فی الرد...
-
صفد
لغتنامه دهخدا
صفد. [ ص َ ف َ ] (اِخ ) قضای صفد یکی از سنجاقهای پنجگانه ای است که سنجاق عکا را تشکیل می دهد و در انتهای شمال شرقی سنجاق واقع و از طرف مشرق بولایت سوریه و از سوی شمال بسنجاق بیروت و از سمت مغرب به عکا و قضای طبریه محدود است . اراضی آن ناهموار و در اک...
-
مشرع
لغتنامه دهخدا
مشرع . [ م َ رَ ] (ع اِ) آبشخور. ج ، مشارع . (مهذب الاسماء). آبخور. (دهار). آبخور. آبشخور. مشرب . شریعة. مورد. ورد. منهل . ج ، مشارع . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). جای به آب درآمدن . (از اقرب الموارد) : سیراف در قدیم شهری بزرگ بوده است . و مشرع بوزیه...