کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شریدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شریدن
لغتنامه دهخدا
شریدن . [ ش َ دَ ] (مص ) تراویدن و ترشح کردن . (ناظم الاطباء). تراویدن . (آنندراج ) (شرفنامه ٔ منیری ) (از برهان ): ضرو؛ شریدن خون از جراحت . (تاج المصادر بیهقی ). || چکیدن . (ناظم الاطباء). || روان شدن و جاری گشتن . (ناظم الاطباء) (یادداشت مؤلف ). ...
-
شریدن
لغتنامه دهخدا
شریدن . [ ش ُرْ ری دَ ] (مص ) جاری شدن و روان گشتن . (ناظم الاطباء). رجوع به شَریدَن شود. || ریختن آب و جز آن پی درپی و بدون فاصله . (از آنندراج ) (از برهان ) (ناظم الاطباء). پیاپی ریختن آب و مانند آن از ناودان یا جای دیگر و بر این قیاس شران ؛ یعنی پ...
-
جستوجو در متن
-
شرانیدن
لغتنامه دهخدا
شرانیدن . [ ش ِ / ش ُ دَ ] (مص ) شریدن کنانیدن و فرمودن . (ناظم الاطباء). شران ساختن . رجوع به شران شود.
-
ثج
لغتنامه دهخدا
ثج . [ ث َج ج ] (ع مص ) روان شدن آب . || روان کردن آب و خون قربانی و جز آن . آب ریختن . شریدن آب .
-
ضرو
لغتنامه دهخدا
ضرو. [ ض َرْوْ ] (ع مص ) ضُرُوّ. بیرون جهیدن خون ازرگ . (منتهی الارب ). شاریدن خون از جراحت و شیر از پستان . (زوزنی ). شریدن خون از جراحت . (تاج المصادر).
-
قسب
لغتنامه دهخدا
قسب . [ ق َ ] (ع ص ، اِ) سلب شدید. (اقرب الموارد). سخت در مقابل سست . (برهان ) (منتهی الارب ). || زشت از هر چیزی . (منتهی الارب ). || خرمای خشک که در دهان ریزه گردد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). نوعی از خرمای خشک باشد که اهل نجد آن را برشوم خوانند....