کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شروع نمودن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شروع نمودن
لغتنامه دهخدا
شروع نمودن . [ ش ُ ن َ / ن ِ / ن ُ دَ ] (مص مرکب ) شروع کردن . آغازیدن و ابتدا کردن . (ناظم الاطباء). رجوع به شروع کردن شود.
-
جستوجو در متن
-
بوشیدن
لغتنامه دهخدا
بوشیدن . [ دَ ] (مص ) آغاز کاری کردن . (آنندراج ). شروع به هر کاری نمودن . (ناظم الاطباء). || اندیشیدن . (آنندراج ). || ملاحظه کردن . (ناظم الاطباء).
-
سر شدن
لغتنامه دهخدا
سر شدن . [ س َ ش ُ دَ] (مص مرکب ) شروع نمودن در کاری . (مجموعه ٔ مترادفات ص 226). کنایه از شروع شدن . (آنندراج ) : از این شوخ سرافکن سر بتابیدکه چون سر شد سر دیگر نیابید. نظامی (خسرو و شیرین ص 113). || به انتها رسیدن . تمام شدن : عشق تو بجان خویش دار...
-
اقدام
لغتنامه دهخدا
اقدام . [ اِ ] (ع مص ) پیش درآمدن .(از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). پیش رفتن در کاری . (غیاث اللغات ). || دلیری نمودن .(ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). شجاعت کردن . (اقرب الموارد). || دلیر کردن کسی را. (ناظم الا...
-
سرآغاز
لغتنامه دهخدا
سرآغاز. [ س َ ] (اِ مرکب ) مقابل سرانجام . چیزی که به آن شروع چیزی واقع شود، و با لفظ کردن و زدن مستعمل است . (آنندراج از بهار عجم ) : ای نام تو بهترین سرآغازبی نام تو نامه کی کنم باز. نظامی .چو برقع ز روی سخن برفکندسرآغاز آن از دعا درفکند. نظامی .کف...
-
اعتتاب
لغتنامه دهخدا
اعتتاب . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) برگردیدن از کاری بسوی غیر آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). برگردیدن از کاری بسوی غیر آن کار. (آنندراج ). از کاری که شروع کرده بکاردیگر برگردیدن . (از اقرب الموارد). || آهنگ نمودن کاری را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم...
-
حروف یا خط
لغتنامه دهخدا
حروف یا خط. [ ح ُ خ َطط / خ َ ] (اِ مرکب ) در غلاطیان 6:11مینویسد: «ملاحظه کنید که با چه حروف جلی به شما نوشتم ». عبرانیان را اشعار مخصوص الفبائی هست که هر نیم شعر یا مصرع به یکی از حروف الفبا مرتباً شروع میشود و بزرگترین این اشعار مزمور 119 است که ب...
-
علوق
لغتنامه دهخدا
علوق . [ ع ُ ] (ع مص ) دوست داشتن و خواهش نمودن . (از منتهی الارب ). دوست داشتن . (از لسان العرب ) (تاج العروس ) (اقرب الموارد). || کشتن : علق فلان دم َ فلان ؛ یعنی کشت .(از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || شروع کردن . (از منتهی الارب ) (از تاج ال...
-
تیر کشیدن
لغتنامه دهخدا
تیر کشیدن . [ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) درد کردن . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). احساس درد نمودن در امتداد یک خط. (ناظم الاطباء). دردی تند و تیز از جائی (در بدن ) آغازیدن و بزود به جای دیگری منتهی گشتن چنانکه در اوجاع مفاصل و گزیدگی زنبور و جز آن . درد ...
-
اعتناف
لغتنامه دهخدا
اعتناف . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) کراهت داشتن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). کراهت داشتن از چیزی . (آنندراج ). || بدرشتی فراگرفتن کار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). بدرشتی فراگرفتن کار را. (ناظم الاطباء). بعنف فراگرفتن بکاری . (تاج المصادر بیهقی ). ب...
-
قیام
لغتنامه دهخدا
قیام . (ع مص ) معتدل شدن . (ازاقرب الموارد). || بسته شدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). قام الماء؛ بسته شد آب . (منتهی الارب ). || ایستاده شدن ستور از سستی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). قامت علیه الدابة؛ کلت فلم تبرح مکانها. || دوام و ثبوت...
-
مقاربة
لغتنامه دهخدا
مقاربة. [ م ُ رَ ب َ ] (ع مص ) با کسی نزدیک شدن . (المصادر زوزنی ). نزدیک شدن به کسی . (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). گام نزدیک گذاشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || پای برداشتن جهت آرامش . (منتهی الارب ) (آنندراج ). قارب المراءة؛ بلند کرد ...
-
خوض
لغتنامه دهخدا
خوض . [ خ َ ] (ع مص ) درآمدن به آب ، منه : خاض الرجل الماء خوضاً و خیاضاً. فرورفتن در آب . (یادداشت مؤلف ). || درآوردن اسب را به آب . || آمیختن شراب را و شورانیدن آنرا. || درآمدن در سختیها، منه : خاض الغمرات . || جنبانیدن شمشیر را در مضروب . || فرور...
-
حجی
لغتنامه دهخدا
حجی . [ ح َج ْ جی ](اِخ ) لفظ حجی مسرور نام یکی از انبیاء بنی اسرائیل بود و محتمل است که در رجعت نخستین بنی اسرائیل از بابل به همراهی زروبابل مراجعت نمود، و در سال 520 ق . م . مطابق سال دوم سلطنت داریوش هستس پیس نبوت مینمود و ابنای وطن خود را به تعمی...