کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
شرفوان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
شرفوان
لغتنامه دهخدا
شرفوان . [ ش َ رَف ْ ] (ص مرکب ) آنکه شرف دارد. آنچه شرف دارد. آنجا که شرف دارد. در ابیات زیر خاقانی کنایه از شهر شروان است : گر شرفوان بمثل شروان نیست خیروان است شرفوان چه کنم . خاقانی .گشته شروان شیروان لابل شرفوان از قیاس صورت بغداد و مصر از خیروا...
-
جستوجو در متن
-
شیروان
لغتنامه دهخدا
شیروان . [ شیرْ ] (ص مرکب ) شیربان . (یادداشت مؤلف ). نگهبان و محافظ شیر : گشته شروان شیروان لابل شرفوان از قیاس صورت بغداد و مصر از خیروان انگیخته .خاقانی .
-
خیروان
لغتنامه دهخدا
خیروان . [ خ َ ] (اِخ ) نام موضعی است و گویند ظهور مهدی آخرالزمان از آنجا خواهد شد. (غیاث اللغات ) (ازآنندراج ). در فرهنگ ناظم الاطباء آمده است ، گفته اند نام قدیم شروان مولد خاقانی است با استشهاد به ابیات او اما این معنی بر اساسی نیست ، بلکه چون کلم...
-
بدر
لغتنامه دهخدا
بدر. [ ب ِ دَ ] (اِ مرکب ) بیرون . (شرفنامه ٔ منیری ). بیرون در. (ناظم الاطباء). بدور : هم شرفوان ببینمش لکن حرف علت از آن میان بدر است . خاقانی (دیوان چ سجادی ص 68).جنس این علم ز دیباچه ٔ ادیان بدر است من طراز همه ادیان بخراسان یابم . خاقانی .- بدرا...
-
شروان
لغتنامه دهخدا
شروان . [ ش ِرْ ] (اِخ ) شیروان . (ناظم الاطباء). ولایتی در جنوب شرقی قفقاز، در حوزه ٔ علیای نهر ارس و رود «کورا» و آن در قدیم از نواحی باب الابواب (در بند) محسوب می شد. شروانشاهیان بدانجا منسوبند. تلفظ این کلمه با توجه به بیت ذیل از خاقانی که گوید :...
-
مشتهر
لغتنامه دهخدا
مشتهر. [ م ُ ت َ هََ ] (ع ص ) شهرت داده شده . (غیاث ) (آنندراج ). مشهورکرده شده . مشهور و معروف . (ناظم الاطباء). شهرت یافته : پسران علی آنان که امامان حقندبه جلالت به جهان در، چو پدر مشتهرند. ناصرخسرو.بر حجت خراسان جز پند مشتهر نیست وین شعر من مر او...